سُوۡرَةُ الصَّافات
.
بِسۡمِ ٱللهِ ٱلرَّحۡمَـٰنِ ٱلرَّحِيمِ
به نام خداوند بخشندهی مهربان
وَالصَّافَّاتِ صَفًّا ﴿١﴾
قسم به آنان كه ( در مقام عبوديّت و انقياد ) محكم صف كشيدهاند !
فَالزَّاجِرَاتِ زَجْرًا ﴿٢﴾
و قسم به آنان كه سخت باز ميدارند !
فَالتَّالِیَاتِ ذِکْرًا ﴿٣﴾
و قسم به آنان كه پياپي ( آيات خدا را ) تلاوت ميكنند !
إِنَّ إِلَهَکُمْ لَوَاحِدٌ ﴿٤﴾
قطعاً معبود شما يكي است ( نه بيشتر ) .
رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَالأرْضِ وَمَا بَیْنَهُمَا وَرَبُّ الْمَشَارِقِ ﴿٥﴾
آن كسي كه خداوند آسمانها و زمين و همه چيزهائي است كه در ميان آن دو قرار دارد ، و خداوند مشرقها است .
إِنَّا زَیَّنَّا السَّمَاءَ الدُّنْیَا بِزِینَةٍ الْکَوَاکِبِ ﴿٦﴾
ما نزديكترين آسمان ( به شما ) را با زينت ستارگان آراستهايم .
وَحِفْظًا مِنْ کُلِّ شَیْطَانٍ مَارِدٍ ﴿٧﴾
ما آن را از هر شيطان متمرّدي ، كاملاً حفظ كردهايم .
لا یَسَّمَّعُونَ إِلَى الْمَلإ الأعْلَى وَیُقْذَفُونَ مِنْ کُلِّ جَانِبٍ ﴿٨﴾
آنان نميتوانند به گروه والامقام ( و صدرنشينان عالم ملكوت ، كه فرشتگان كبارند ) دزدكي گوش فرا دهند ( و اسرار غيب را بشنوند ) چرا كه از هر سو به سويشان ( تيرهاي شهاب ) نشانه ميرود .
دُحُورًا وَلَهُمْ عَذَابٌ وَاصِبٌ ﴿٩﴾
آنان سخت ( به عقب رانده ميشوند و از صحنه آسمان ) طرد ميگردند ، و عذاب به تمام و كمالي ( در دنيا ) و دائمي و سرمدي ( در آخرت ) دارند .
إِلا مَنْ خَطِفَ الْخَطْفَةَ فَأَتْبَعَهُ شِهَابٌ ثَاقِبٌ ﴿١٠﴾
و امّا از آنان هر كه با سرعت استراق سمعي كند ، فوراً آذرخشي سوراخ كننده ( جو آسمان و بدن آن شيطان ) به دنبال او روان ميگردد ( و وي را ميسوزاند و نابودش ميگرداند ) .
فَاسْتَفْتِهِمْ أَهُمْ أَشَدُّ خَلْقًا أَمْ مَنْ خَلَقْنَا إِنَّا خَلَقْنَاهُمْ مِنْ طِینٍ لازِبٍ ﴿١١﴾
( به منكران بعث و قيامت بگو و ) از ايشان پرس و جو كن كه آيا آفرينش ( دوباره ) ايشان سختتر و دشوارتر است يا آفرينش ( آسمانها و زمين و فرشتگان و ساير ) چيزهائي كه آفريدهايم ؟ ما كه ايشان را از گِل چسبنده ناچيزي ( در آغاز خلقت انسان ) آفريدهايم ( و بر آفرينش آنان توانا بودهايم . لذا سهل و ساده ايشان را بازآفريني ميكنيم و مشكلي در اين امر نميبينيم ) .
بَلْ عَجِبْتَ وَیَسْخَرُونَ ﴿١٢﴾
امّا تو ( آن قدر مسأله معاد را مسلّم و واضح ميبيني كه از ناباوري ايشان ) تعجّب ميكني ، و ايشان ( آن قدر مسأله معاد را محال و ناممكن ميدانند كه هم تو و هم معاد را ) مسخره ميكنند .
وَإِذَا ذُکِّرُوا لا یَذْکُرُونَ ﴿١٣﴾
و هنگامي كه بدانان ( قدرت خدا و ادلّه قيامت ) تذكّر داده شود ، متذكّر و پندپذير نميگردند . ( و به كفر و شرك و زشتكاريهاي خود ادامه ميدهند ) .
وَإِذَا رَأَوْا آیَةً یَسْتَسْخِرُونَ ﴿١٤﴾
و هر گاه معجزهاي ( از معجزات ) يا دليلي ( از دلائل دالّ بر قدرت خدا ) را ببينند ، ( نه تنها خود به تمسخر ميپردازند ، بلكه ) ديگران را به مسخره كردن فرا ميخوانند .
وَقَالُوا إِنْ هَذَا إِلا سِحْرٌ مُبِینٌ ﴿١٥﴾
و خواهند گفت : اين ( چيزي كه ما ميبينيم ) جز جادوي آشكار و روشني نيست .
أَئِذَا مِتْنَا وَکُنَّا تُرَابًا وَعِظَامًا أَئِنَّا لَمَبْعُوثُونَ ﴿١٦﴾
آيا هنگامي كه مرديم و خاك و استخوان گشتيم ، ما زنده گردانده ميشويم ؟ !
أَوَآبَاؤُنَا الأوَّلُونَ ﴿١٧﴾
آيا پدران و نياكان گذشته ما نيز ( زنده ميگردند كه ساليان سال است مردهاند و ذرّات وجودشان در پهنه زمين پراكنده و نابود شده است ؟ ) .
قُلْ نَعَمْ وَأَنْتُمْ دَاخِرُونَ ﴿١٨﴾
بگو : بلي ! ( همه شما زنده ميشويد ) در حالي كه خوار و پست خواهيد بود .
فَإِنَّمَا هِیَ زَجْرَةٌ وَاحِدَةٌ فَإِذَا هُمْ یَنْظُرُونَ ﴿١٩﴾
تنها يك صدا خواهد بود و به ناگاه آنان ( سر از گورها به در آورده و به چيزي كه بديشان وعده داده شده خيره ميشوند و ) مينگرند .
وَقَالُوا یَا وَیْلَنَا هَذَا یَوْمُ الدِّینِ ﴿٢٠﴾
و خواهند گفت : اي واي بر ما ! اين ، روز جزا است !
هَذَا یَوْمُ الْفَصْلِ الَّذِی کُنْتُمْ بِهِ تُکَذِّبُونَ ﴿٢١﴾
( و بديشان پاسخ داده ميشود : ) اين ، روز داوري و حسابرسي است ، همان روزي كه در دنيا دروغش ميناميديد .
احْشُرُوا الَّذِینَ ظَلَمُوا وَأَزْوَاجَهُمْ وَمَا کَانُوا یَعْبُدُونَ ﴿٢٢﴾
( اي فرشتگان من ! ) كساني را كه ( با كفر و زندقه ) به خود ستم كردهاند ، همراه با همسران ( كفر پيشه ) آنان ، به همراه آنچه ميپرستيدهاند ، جمعآوري كنيد .
مِنْ دُونِ اللَّهِ فَاهْدُوهُمْ إِلَى صِرَاطِ الْجَحِیمِ ﴿٢٣﴾
غير از خدا ( هر چه را پرستش ميكردهاند ، همه را يكجا گرد آوريد و ) آن گاه آنان را به راه دوزخ راهنمائي كنيد ( تا بدان در آيند ) .
وَقِفُوهُمْ إِنَّهُمْ مَسْئُولُونَ ﴿٢٤﴾
آنان را نگاه داريد كه بايد بازپرسي شوند ( و از عقائد و اعمالشان پرسيده شود ) .
مَا لَکُمْ لا تَنَاصَرُونَ ﴿٢٥﴾
( اي مشركان ! ) شما چرا همديگر را ياري نميدهيد ( و در نجات هم نميكوشيد ؟ ) .
بَلْ هُمُ الْیَوْمَ مُسْتَسْلِمُونَ ﴿٢٦﴾
بلكه آنان امروز كاملاً مطيع و تسليمند .
وَأَقْبَلَ بَعْضُهُمْ عَلَى بَعْضٍ یَتَسَاءَلُونَ ﴿٢٧﴾
( در اين حال ) بعضي رو به بعضي مينمايند و همديگر را بازخواست ميكنند .
قَالُوا إِنَّکُمْ کُنْتُمْ تَأْتُونَنَا عَنِ الْیَمِینِ ﴿٢٨﴾
( مستضعفان به مستكبران ) ميگويند : شما از راه خيرخواهي به سوي ما ميآمديد ( تا به ما ضربه بزنيد و گمراهمان سازيد ) .
قَالُوا بَلْ لَمْ تَکُونُوا مُؤْمِنِینَ ﴿٢٩﴾
( مستكبران به مستضعفان در پاسخ ) ميگويند : بلكه خودتان بيايمان و بيباور بوديد ( گناه ما چيست . برويد و خويشتن را سرزنش و نفرين كنيد ) .
وَمَا کَانَ لَنَا عَلَیْکُمْ مِنْ سُلْطَانٍ بَلْ کُنْتُمْ قَوْمًا طَاغِینَ ﴿٣٠﴾
ما كه هيچ گونه سلطه و قدرتي بر شما نداشتيم ( تا از شما سلب اختيار كنيم ) بلكه خودتان مردمان سركش و نافرماني بوديد ( و بر حق و حقيقت شوريديد و به چنين روزي افتاديد ) .
فَحَقَّ عَلَیْنَا قَوْلُ رَبِّنَا إِنَّا لَذَائِقُونَ ﴿٣١﴾
پس عذاب پروردگارمان گريبانگيرمان شد ، و ما بايد آن را بچشيم .
فَأَغْوَیْنَاکُمْ إِنَّا کُنَّا غَاوِینَ ﴿٣٢﴾
ما خودمان گمراه بوديم و شما را هم گمراه كرديم .
فَإِنَّهُمْ یَوْمَئِذٍ فِی الْعَذَابِ مُشْتَرِکُونَ ﴿٣٣﴾
در نتيجه آنان ( همگي ، اعم از راهبران و پيروان ) در عذاب ، با يكديگر و مشتركند .
إِنَّا کَذَلِکَ نَفْعَلُ بِالْمُجْرِمِینَ ﴿٣٤﴾
ما اين گونه با بزهكاران رفتار ميكنيم .
إِنَّهُمْ کَانُوا إِذَا قِیلَ لَهُمْ لا إِلَهَ إِلا اللَّهُ یَسْتَکْبِرُونَ ﴿٣٥﴾
( چرا كه ) وقتي كه بدانان گفته ميشد : جز خدا معبودي نيست ، بزرگي مينمودند ( و خويشتن را بالاتر از آن ميديدند كه يكتاپرستي را بپذيرند ) .
وَیَقُولُونَ أَئِنَّا لَتَارِکُو آلِهَتِنَا لِشَاعِرٍ مَجْنُونٍ ﴿٣٦﴾
و ميگفتند : آيا ما براي ( سخن ) چكامهسراي ديوانهاي ، معبودهاي خويش را رها سازيم ؟ !
بَلْ جَاءَ بِالْحَقِّ وَصَدَّقَ الْمُرْسَلِینَ ﴿٣٧﴾
( امّا او شاعر و مجنّون نيست و ) بلكه حق را آورده و پيغمبران را تصديق كرده است . ( محتواي دعوت محمّد و هماهنگي آن با دعوت انبياء ، دليل صدق گفتار او است ) .
إِنَّکُمْ لَذَائِقُو الْعَذَابِ الألِیمِ ﴿٣٨﴾
شما ( اي مشركان كوردل ! ) قطعاً عذاب دردناك ( الهي ) را خواهيد چشيد .
وَمَا تُجْزَوْنَ إِلا مَا کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ ﴿٣٩﴾
و جز در برابر كارهائي كه ميكردهايد كيفر داده نميشويد .
إِلا عِبَادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِینَ ﴿٤٠﴾
مگر بندگان مخلص خدا ( كه پروردگارشان از كيفر لغزشهايشان ميگذرد ، و پاداش مضاعف ده تا هفت صد برابر كردار نيكشان و گاهي افزون بر آن ، بديشان عطاء ميفرمايد ) .
أُولَئِکَ لَهُمْ رِزْقٌ مَعْلُومٌ ﴿٤١﴾
ايشان را روزيِ ويژه و معيّني است .
فَوَاکِهُ وَهُمْ مُکْرَمُونَ ﴿٤٢﴾
يعني ميوههاي رنگارنگ . و آنان مكرّم و معزّزند ( و با نهايت احترام از ايشان پذيرائي ميگردد ) .
فِی جَنَّاتِ النَّعِیمِ ﴿٤٣﴾
در ميان باغها و بوستانهاي پر نعمت بهشت بسر ميبرند .
عَلَى سُرُرٍ مُتَقَابِلِینَ ﴿٤٤﴾
بالاي تختهاي آراسته و مزيّن ، روبهروي يكديگر مينشينند .
یُطَافُ عَلَیْهِمْ بِکَأْسٍ مِنْ مَعِینٍ ﴿٤٥﴾
قدحهاي مي برگرفته از رودبار جاري شراب ، گرداگرد آنان در گردش است .
بَیْضَاءَ لَذَّةٍ لِلشَّارِبِینَ ﴿٤٦﴾
مي سفيدرنگ و خوشگواري براي نوشندگان .
لا فِیهَا غَوْلٌ وَلا هُمْ عَنْهَا یُنْزَفُونَ ﴿٤٧﴾
نه در آن تباهيها و گرفتاريهائي ( همچون بيهوشي و سردرد و ساير مضرّات و مفاسد ) است ، و نه ميخواران از آن به حالت تهوّع ( و استفراغ و عرق و كثرت بول ) در ميآيند .
وَعِنْدَهُمْ قَاصِرَاتُ الطَّرْفِ عِینٌ ﴿٤٨﴾
همسراني دارند با چشماني درشت و خمارآلود .
کَأَنَّهُنَّ بَیْضٌ مَکْنُونٌ ﴿٤٩﴾
انگار آنان تخمهاي ( شترمرغ ) هستند كه ( در زير بال و پر شترمرغ ) پنهان ( از ديد مردمان و گرد و غبار ) باشند .
فَأَقْبَلَ بَعْضُهُمْ عَلَى بَعْضٍ یَتَسَاءَلُونَ ﴿٥٠﴾
بعضي ( از اين افراد مخلص ) رو به بعضي ديگرميكنند و از يگديگر ميپرسند ( كه حال چه احوالي دارند ، و در دنيا چه ميكردند و چه ميديدند ؟ ! ) .
قَالَ قَائِلٌ مِنْهُمْ إِنِّی کَانَ لِی قَرِینٌ ﴿٥١﴾
يكي از آنان ميگويد : من همنشيني ( در دنيا ) داشتم ( كه با من درباره دين و قوانين آسماني مجادله ميكرد ) .
یَقُولُ أَئِنَّکَ لَمِنَ الْمُصَدِّقِینَ ﴿٥٢﴾
ميگفت : آيا تو از زمره كساني هستي كه باور ميكنند ( به اين كه بعد از مرگ ، زندگي و رستاخيزي ، و حساب و كتابي ، و سزا و جزائي در ميان است ؟ ) .
أَئِذَا مِتْنَا وَکُنَّا تُرَابًا وَعِظَامًا أَئِنَّا لَمَدِینُونَ ﴿٥٣﴾
آيا زماني كه مُرديم و خاك و استخوان شديم ، آيا ما مورد بازخواست ( از اعمال و اقوال خود ) قرار ميگيريم و سزا و جزا ميبينيم ؟ ! .
قَالَ هَلْ أَنْتُمْ مُطَّلِعُونَ ﴿٥٤﴾
( سپس آن بهشتي ، رو به دوستان بهشتي خود كرده ) ميگويد : آيا شما ميتوانيد نگاهي ( به دوزخ ) بيندازيد و او را بنگريد ؟
فَاطَّلَعَ فَرَآهُ فِی سَوَاءِ الْجَحِیمِ ﴿٥٥﴾
پس آن گاه خودش ديدهور ميشود ( و به دوزخ مينگرد ) و او را در وسط دوزخ ميبيند .
قَالَ تَاللَّهِ إِنْ کِدْتَ لَتُرْدِینِ ﴿٥٦﴾
ميگويد : به خدا سوگند ! نزديك بود ( با نيرنگ خود ) مرا پرت كني و هلاكم سازي .
وَلَوْلا نِعْمَةُ رَبِّی لَکُنْتُ مِنَ الْمُحْضَرِینَ ﴿٥٧﴾
اگر نعمت ( هدايت و توفيق ) پروردگارم ( دستگيرم ) نبود ، من هم ( هم اينك ) از احضار شدگان ( در دوزخ ) بودم .
أَفَمَا نَحْنُ بِمَیِّتِینَ ﴿٥٨﴾
آيا ما ديگر نميميريم ؟ !
إِلا مَوْتَتَنَا الأولَى وَمَا نَحْنُ بِمُعَذَّبِینَ ﴿٥٩﴾
مگر مرگ نخستيني كه داشتيم ( و بعد از آن برانگيخته شديم ) و ما هرگز عذاب داده نميشويم .
إِنَّ هَذَا لَهُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ ﴿٦٠﴾
اين ( نعمت و كرامتي كه خدا به ما روا ديده است ) واقعاً پيروزي بزرگي است ( كه به دست آوردهايم ، و رستگاري سترگي است از عقاب و عذاب اخرويي كه در دنيا از آن ميترسيديم ) .
لِمِثْلِ هَذَا فَلْیَعْمَلِ الْعَامِلُونَ ﴿٦١﴾
براي رسيدن به چنين چيزي ، كاركنان بايد كار كنند .
أَذَلِکَ خَیْرٌ نُزُلا أَمْ شَجَرَةُ الزَّقُّومِ ﴿٦٢﴾
آيا آن ( همه نعمتهاي بيكران و جاويداني ) كه بهشتيان را با آن پذيرائي ميكنند بهتر است ، يا درخت زقّوم ( نفرتانگيز كه از آن به دوزخيان ميدهند ؟ ) .
إِنَّا جَعَلْنَاهَا فِتْنَةً لِلظَّالِمِینَ ﴿٦٣﴾
ما آن را مايه رنج و محنت ستمگران كردهايم .
إِنَّهَا شَجَرَةٌ تَخْرُجُ فِی أَصْلِ الْجَحِیمِ ﴿٦٤﴾
زقّوم درختي است كه در ته دوزخ ميرويد .
طَلْعُهَا کَأَنَّهُ رُءُوسُ الشَّیَاطِینِ ﴿٦٥﴾
شكوفه و ميوه آن انگار كلّههاي شياطين است .
فَإِنَّهُمْ لآکِلُونَ مِنْهَا فَمَالِئُونَ مِنْهَا الْبُطُونَ ﴿٦٦﴾
دوزخيان از آن ميخورند و شكمها را از آن پر و آكنده ميسازند .
ثُمَّ إِنَّ لَهُمْ عَلَیْهَا لَشَوْبًا مِنْ حَمِیمٍ ﴿٦٧﴾
سپس آب داغ كثيف و آلودهاي را بر آن مينوشند .
ثُمَّ إِنَّ مَرْجِعَهُمْ لإلَى الْجَحِیمِ ﴿٦٨﴾
آن گاه ( كه از زقّوم خوردند و از آب داغِ آلوده نوشيدند ) به دوزخ برميگردند .
إِنَّهُمْ أَلْفَوْا آبَاءَهُمْ ضَالِّینَ ﴿٦٩﴾
( آنان شايسته چنين عذابي هستند . چرا كه ) پدران خود را در گمراهي يافتهاند ( و به دنبال ايشان كوركورانه روان گشتهاند ) .
فَهُمْ عَلَى آثَارِهِمْ یُهْرَعُونَ ﴿٧٠﴾
( چنان دل و دين به تقليد نياكان دادهاند كه انگار ) آنان را به دنبال نياكانشان به شتاب ميرانند .
وَلَقَدْ ضَلَّ قَبْلَهُمْ أَکْثَرُ الأوَّلِینَ ﴿٧١﴾
قبل از اينان هم ، اكثر پيشينيان گمراه بودهاند ( چون مثل همين مشركان از نياكانشان تقليد كردهاند و كوركورانه مسير ايشان را پيمودهاند ) .
وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا فِیهِمْ مُنْذِرِینَ ﴿٧٢﴾
و ما در ميانشان بيمدهندگاني ( برانگيختيم و به سويشان ) روانه كرديم .
فَانْظُرْ کَیْفَ کَانَ عَاقِبَةُ الْمُنْذَرِینَ ﴿٧٣﴾
بنگر كه فرجام كار بيم داده شدگان چه شده است ؟ ! ( همه نابود شدهاند و عبرت تاريخ گشتهاند ) .
إِلا عِبَادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِینَ ﴿٧٤﴾
مگر بندگان پاكيزه و برگزيده خدا ، ( كه از اين مهلكه جان به در بردهاند و به بهشت نعيم و فوز عظيم رسيدهاند ) .
وَلَقَدْ نَادَانَا نُوحٌ فَلَنِعْمَ الْمُجِیبُونَ ﴿٧٥﴾
نوح ما را به فرياد خواند و ما بهترين پاسخ دهندگان ( براي او ) بوديم .
وَنَجَّیْنَاهُ وَأَهْلَهُ مِنَ الْکَرْبِ الْعَظِیمِ ﴿٧٦﴾
ما او را و خانواده و پيروان او را از اندوه بزرگ ( تمسخر و آزار قومش ، و طوفان و غرق شدن در امواج كوه پيكر آب ) نجات داديم .
وَجَعَلْنَا ذُرِّیَّتَهُ هُمُ الْبَاقِینَ ﴿٧٧﴾
و نژاد او را بازماندگان ( روي زمين ) كرديم .
وَتَرَکْنَا عَلَیْهِ فِی الآخِرِینَ ﴿٧٨﴾
و نام نيك او را در ميان ملّتهاي بعدي باقي گذارديم .
سَلامٌ عَلَى نُوحٍ فِی الْعَالَمِینَ ﴿٧٩﴾
و آن درود بر نوح ، در ميان جهانيان است .
إِنَّا کَذَلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ ﴿٨٠﴾
ما اين گونه نيكوكاران را پاداش خواهيم داد .
إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُؤْمِنِینَ ﴿٨١﴾
چرا كه او از بندگان با ايمان ما بود .
ثُمَّ أَغْرَقْنَا الآخَرِینَ ﴿٨٢﴾
سپس ديگران را غرق كرديم .
وَإِنَّ مِنْ شِیعَتِهِ لإبْرَاهِیمَ ﴿٨٣﴾
از زمره دنبالهروان نوح ( در اصول دين ، و پيمودن راه او در دعوت به توحيد و خداشناسي ) ابراهيم بود .
إِذْ جَاءَ رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَلِیمٍ ﴿٨٤﴾
وقتي كه با قلب سالم ( زدوده از شرك ) رو به پروردگارش آورد .
إِذْ قَالَ لأبِیهِ وَقَوْمِهِ مَاذَا تَعْبُدُونَ ﴿٨٥﴾
زماني به پدر و قوم خود گفت : اينها چه چيزند كه ميپرستيد ؟ !
أَئِفْکًا آلِهَةً دُونَ اللَّهِ تُرِیدُونَ ﴿٨٦﴾
آيا غير از خدا ، خواستار معبودهاي سراپا دروغ هستيد ؟ !
فَمَا ظَنُّکُمْ بِرَبِّ الْعَالَمِینَ ﴿٨٧﴾
آخر ، شما درباره پروردگار جهانيان چگونه ميانديشيد ؟ !
فَنَظَرَ نَظْرَةً فِی النُّجُومِ ﴿٨٨﴾
سپس نگاهي به ستارگان انداخت . ( انگار ميخواهد از اوضاع كواكب ، حوادث آينده را پيشبيني كند ) .
فَقَالَ إِنِّی سَقِیمٌ ﴿٨٩﴾
گفت : من ناخوش هستم . ( روحم از اين كفر و شرك و ظلم بيمار است ) .
فَتَوَلَّوْا عَنْهُ مُدْبِرِینَ ﴿٩٠﴾
آنان بدو پشت كردند و ( به دنبال مراسم خود ) رفتند .
فَرَاغَ إِلَى آلِهَتِهِمْ فَقَالَ أَلا تَأْکُلُونَ ﴿٩١﴾
شتابان و نهان ، به سراغ معبودهاي ايشان رفت ( و تمسخركنان فرياد زد ) و گفت : آيا ( از غذاهاي رنگارنگ ) نميخوريد ؟
مَا لَکُمْ لا تَنْطِقُونَ ﴿٩٢﴾
شما را چه شده است كه حرف نميزنيد ؟
فَرَاغَ عَلَیْهِمْ ضَرْبًا بِالْیَمِینِ ﴿٩٣﴾
با قدرت هر چه بيشتر ضربههاي سخت و پياپي بر آنها فرو كوفت .
فَأَقْبَلُوا إِلَیْهِ یَزِفُّونَ ﴿٩٤﴾
به طرف ابراهيم دوان دوان آمدند ( و همچون شترمرغ بال گرفتند ، و او را فرو كوفتند ) .
قَالَ أَتَعْبُدُونَ مَا تَنْحِتُونَ ﴿٩٥﴾
( ابراهيم بديشان ) گفت : آيا چيزهائي را ميپرستيد كه خودتان ميتراشيد ؟
وَاللَّهُ خَلَقَکُمْ وَمَا تَعْمَلُونَ ﴿٩٦﴾
خداوند هم شما را آفريده است ، و هم بتهائي را كه ميسازيد .
قَالُوا ابْنُوا لَهُ بُنْیَانًا فَأَلْقُوهُ فِی الْجَحِیمِ ﴿٩٧﴾
( مشركان فرياد زدند و به يكديگر ) گفتند : براي او چهارديواري بزرگي بسازيد ( و در ميان آن آتش بيفروزيد ) و او را به ميان آتش سوزان و پر اخگر بيفكنيد .
فَأَرَادُوا بِهِ کَیْدًا فَجَعَلْنَاهُمُ الأسْفَلِینَ ﴿٩٨﴾
( خلاصه ، آنان ) براي نابودي ابراهيم نقشهاي پي افكندند و نيرنگي انديشيدند ، ولي ما ( او را نجات داديم و والايش كرديم ، و ) آنان را پست و حقير و مغلوب و ذليل نموديم .
وَقَالَ إِنِّی ذَاهِبٌ إِلَى رَبِّی سَیَهْدِینِ ﴿٩٩﴾
ابراهيم گفت : من به سوي پروردگارم ميروم ، او مرا رهنمود ميكند .
رَبِّ هَبْ لِی مِنَ الصَّالِحِینَ ﴿١٠٠﴾
پروردگارا ! فرزندان شايستهاي به من عطاء كن . ( فرزنداني كه بتوانند كار دعوت را به دست گيرند و برنامه مرا تداوم بخشند ) .
فَبَشَّرْنَاهُ بِغُلامٍ حَلِیمٍ ﴿١٠١﴾
ما او را به پسري بردبار و خردمند مژده داديم .
فَلَمَّا بَلَغَ مَعَهُ السَّعْیَ قَالَ یَا بُنَیَّ إِنِّی أَرَى فِی الْمَنَامِ أَنِّی أَذْبَحُکَ فَانْظُرْ مَاذَا تَرَى قَالَ یَا أَبَتِ افْعَلْ مَا تُؤْمَرُ سَتَجِدُنِی إِنْ شَاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّابِرِینَ ﴿١٠٢﴾
وقتي كه ( او متولّد شد و بزرگ گرديد و ) به سنّي رسيد كه بتواند با او به تلاش ( در پي معاش ) ايستد ، ابراهيم بدو گفت : فرزندم ! من در خواب چنان ميبينم كه بايد تو را سر ببرم ( و قربانيّت كنم ) . بنگر نظرت چيست ؟ گفت : اي پدر ! كاري كه به تو دستور داده ميشود بكن . به خواست خدا مرا از زمره شكيبايان خواهي يافت .
فَلَمَّا أَسْلَمَا وَتَلَّهُ لِلْجَبِینِ ﴿١٠٣﴾
هنگامي كه ( پدر و پسر ) هر دو تسليم ( فرمان خدا ) شدند ( و ابراهيم پسر را روي شنها دراز كشاند ) و رخساره او را بر خاك انداخت .
وَنَادَیْنَاهُ أَنْ یَا إِبْرَاهِیمُ ﴿١٠٤﴾
فريادش زديم كه : اي ابراهيم !
قَدْ صَدَّقْتَ الرُّؤْیَا إِنَّا کَذَلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ ﴿١٠٥﴾
تو خواب را راست ديدي و دانستي ( و برابر فرمان آن عمل كردي و مأموريّت خود را به جاي آوردي . دست نگهدار كه در اين آزمايش بزرگ موفّق شدي . بيش از اين رنج تو و فرزندت را نميخواهيم ) ، ما اين گونه به نيكوكاران سزا و جزا ميدهيم .
إِنَّ هَذَا لَهُوَ الْبَلاءُ الْمُبِینُ ﴿١٠٦﴾
اين ( آزمايش بزرگ كه ذبح فرزند با دست پدر است ) مسلّماً آزمايشي است كه بيانگر ( ايمان كامل و يقين صادق به خداوند هستي ) است .
وَفَدَیْنَاهُ بِذِبْحٍ عَظِیمٍ ﴿١٠٧﴾
ما قرباني بزرگ و ارزشمندي را فدا و بلاگردان او كرديم .
وَتَرَکْنَا عَلَیْهِ فِی الآخِرِینَ ﴿١٠٨﴾
و نام نيك او را در ميان ملّتهاي بعدي باقي گذارديم ( و اسوه آيندگان با ايمان و قدوه پاكبازان جهانش كرديم ) .
سَلامٌ عَلَى إِبْرَاهِیمَ ﴿١٠٩﴾
درود بر ابراهيم !
کَذَلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ ﴿١١٠﴾
ما اين گونه نيكوكاران را پاداش خير خواهيم داد .
إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُؤْمِنِینَ ﴿١١١﴾
چرا كه او از بندگان با ايمان ما بود .
وَبَشَّرْنَاهُ بِإِسْحَاقَ نَبِیًّا مِنَ الصَّالِحِینَ ﴿١١٢﴾
ما او را به ( تولّد ) اسحاق كه پيغمبر و از زمره صالحان بود ، مژده داديم .
وَبَارَکْنَا عَلَیْهِ وَعَلَى إِسْحَاقَ وَمِنْ ذُرِّیَّتِهِمَا مُحْسِنٌ وَظَالِمٌ لِنَفْسِهِ مُبِینٌ ﴿١١٣﴾
ما به ابراهيم و ( فرزندش ) اسحاق خير و بركت داديم ( در عمر و زندگي ، در نسلهاي آينده ، در مكتب و ايمان ، و . . . ) از دودمان اين دو ، افرادي نيكوكار به وجود آمدند ، و هم افرادي كه ( به خاطر عدم ايمان ) آشكارا به خود ستم كردند .
وَلَقَدْ مَنَنَّا عَلَى مُوسَى وَهَارُونَ ﴿١١٤﴾
ما به موسي و هارون واقعاً نعمتهاي گرانبهائي بخشيديم .
وَنَجَّیْنَاهُمَا وَقَوْمَهُمَا مِنَ الْکَرْبِ الْعَظِیمِ ﴿١١٥﴾
آنان و قوم ايشان را از غم و اندوه بزرگ ( اذيّت و آزار فرعون و فرعونيان ) نجات داديم .
وَنَصَرْنَاهُمْ فَکَانُوا هُمُ الْغَالِبِینَ ﴿١١٦﴾
و آنان را ياري كرديم تا ( بر دشمنانشان ) پيروز شدند .
وَآتَیْنَاهُمَا الْکِتَابَ الْمُسْتَبِینَ ﴿١١٧﴾
و به آن دو ، كتاب روشنگر ( احكام دين ، و بيانگر رهنمودهاي امور زندگي آن روزي ) عطاء كرديم ( كه تورات است ) .
وَهَدَیْنَاهُمَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِیمَ ﴿١١٨﴾
و آن دو را به راه راست رهنمود كرديم ( كه راه انبياء و اولياء است ، و خطر انحراف و گمراهي و سقوط در آن وجود ندارد ) .
وَتَرَکْنَا عَلَیْهِمَا فِی الآخِرِینَ ﴿١١٩﴾
و نام نيك آنان را در اقوام بعد باقي گذارديم .
سَلامٌ عَلَى مُوسَى وَهَارُونَ ﴿١٢٠﴾
درود بر موسي و هارون !
إِنَّا کَذَلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ ﴿١٢١﴾
ما اين گونه نيكوكاران را پاداش ميدهيم .
إِنَّهُمَا مِنْ عِبَادِنَا الْمُؤْمِنِینَ ﴿١٢٢﴾
آن دو نفر ، از زمره بندگان مؤمن ما بودند .
وَإِنَّ إِلْیَاسَ لَمِنَ الْمُرْسَلِینَ ﴿١٢٣﴾
الياس از پيغمبران بود .
إِذْ قَالَ لِقَوْمِهِ أَلا تَتَّقُونَ ﴿١٢٤﴾
زماني به قوم خود گفت : آيا پرهيزگاري پيشه خود نميكنيد ؟
أَتَدْعُونَ بَعْلا وَتَذَرُونَ أَحْسَنَ الْخَالِقِینَ ﴿١٢٥﴾
آيا بت بعل را به فرياد ميخوانيد ( و نيازمنديهاي خود را از او ميخواهيد ) و آيا بهترين آفرينندگان را رها ميسازيد ؟ !
اللَّهَ رَبَّکُمْ وَرَبَّ آبَائِکُمُ الأوَّلِینَ ﴿١٢٦﴾
خدا ، كه معبود شما و معبود نياكان پيشين شما است .
فَکَذَّبُوهُ فَإِنَّهُمْ لَمُحْضَرُونَ ﴿١٢٧﴾
آنان الياس را تكذيب كردند ، پس ايشان ( توسّط فرشتگان در دوزخ ) گرد آورده ميشوند .
إِلا عِبَادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِینَ ﴿١٢٨﴾
مگر بندگان مخلص خدا ( كه ايشان رستگار و كامگارند ) .
وَتَرَکْنَا عَلَیْهِ فِی الآخِرِینَ ﴿١٢٩﴾
و نام نيك او را در ميان ملّتهاي بعدي باقي گذارديم .
سَلامٌ عَلَى إِلْ یَاسِینَ ﴿١٣٠﴾
درود بر الياس !
إِنَّا کَذَلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ ﴿١٣١﴾
ما اين چنين پاداش نيكوكاران را خواهيم داد .
إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُؤْمِنِینَ ﴿١٣٢﴾
إلياس از زمره بندگانِ با ايمان ما بود .
وَإِنَّ لُوطًا لَمِنَ الْمُرْسَلِینَ ﴿١٣٣﴾
قطعاً لوط از زمره پيغمبران بود .
إِذْ نَجَّیْنَاهُ وَأَهْلَهُ أَجْمَعِینَ ﴿١٣٤﴾
زماني ، او و جملگي خاندان و پيروان او را نجات داديم .
إِلا عَجُوزًا فِی الْغَابِرِینَ ﴿١٣٥﴾
نمگر پيرزني ( كه همسر لوط بود و با كافران در اذيّت و آزار مؤمنان همكاري ميكرد ، و بدين سبب ) از زمره هلاك شدگان گرديد .
ثُمَّ دَمَّرْنَا الآخَرِینَ ﴿١٣٦﴾
آن گاه ( كه لوط و مؤمنان را نجات داديم ) ديگران را درهم كوبيديم و نابود كرديم .
وَإِنَّکُمْ لَتَمُرُّونَ عَلَیْهِمْ مُصْبِحِینَ ﴿١٣٧﴾
و شما ( اي اهل مكّه ! در سَفَر تجارتي خود به سرزمين شام ) بامدادان از سرزمين ايشان عبور ميكنيد ( و پيوسته آثار ويران آنان را ديد ميزنيد ) .
وَبِاللَّیْلِ أَفَلا تَعْقِلُونَ ﴿١٣٨﴾
و شامگاهان هم ( مخروبههاي شهر ايشان سدوم را ميبينيد ) . آيا نميانديشيد و متوجّه نيستيد ( كه بدكرداري و تباهكاري ايشان ، موجب ويراني سرزمينشان و بدفرجامي خودشان شده است ؟ ) .
وَإِنَّ یُونُسَ لَمِنَ الْمُرْسَلِینَ ﴿١٣٩﴾
مسلّماً يونس هم از زمره پيغمبران بود .
إِذْ أَبَقَ إِلَى الْفُلْکِ الْمَشْحُونِ ﴿١٤٠﴾
زماني ، او به سوي كشتي پر ( از مسافر و كالا ، بدون اجازه پروردگارش ، از ميان قوم خود ) گريخت .
فَسَاهَمَ فَکَانَ مِنَ الْمُدْحَضِینَ ﴿١٤١﴾
( كشتي دچار سانحه شد و ميبايست بر طبق قرعه ، افرادي از سرنشينان به دريا انداخته شوند ) . يونس در قرعهكشي شركت كرد و از جمله كساني شد كه قرعه به نام ايشان درآمد . ( پس برابر عرف آن روز به دريا انداخته شد ) .
فَالْتَقَمَهُ الْحُوتُ وَهُوَ مُلِیمٌ ﴿١٤٢﴾
ماهي او را بلعيد ، در حالي كه مستحقّ ملامت بود ( و ميبايست در برابر كاري كه كرده بود ، زنداني شود ) .
فَلَوْلا أَنَّهُ کَانَ مِنَ الْمُسَبِّحِینَ ﴿١٤٣﴾
اگر او قبلاً از زمره پرستشگران نميبود .
لَلَبِثَ فِی بَطْنِهِ إِلَى یَوْمِ یُبْعَثُونَ ﴿١٤٤﴾
او در شكم ماهي تا روز رستاخيز ميماند .
فَنَبَذْنَاهُ بِالْعَرَاءِ وَهُوَ سَقِیمٌ ﴿١٤٥﴾
ما او را در يك سرزمين برهوت خالي ( ازدرخت و گياه ) افكنديم ، در حالي كه بيمار و نزار بود .
وَأَنْبَتْنَا عَلَیْهِ شَجَرَةً مِنْ یَقْطِینٍ ﴿١٤٦﴾
ما كدوبُني بر بالاي او رويانيديم ( تا در سايه برگهاي پهن و مرطوب آن بيارامد ) .
وَأَرْسَلْنَاهُ إِلَى مِائَةِ أَلْفٍ أَوْ یَزِیدُونَ ﴿١٤٧﴾
( يونس كمكم بهبودي يافت ) و او را به سوي جمعيّت يك صد هزار نفري يا بيشتر فرستاديم ( تا ايشان را به ايمان آوردن و توبه كردن از بديها و انجام نيكيها دعوت كند ) .
فَآمَنُوا فَمَتَّعْنَاهُمْ إِلَى حِینٍ ﴿١٤٨﴾
آنان همه ايمان آوردند و ما ايشان را از مواهب فراوان و نعمتهاي فراخ زندگي تا مدّت مشخّصي بهرهمند ساختيم .
فَاسْتَفْتِهِمْ أَلِرَبِّکَ الْبَنَاتُ وَلَهُمُ الْبَنُونَ ﴿١٤٩﴾
از آنان ( كه ساكن مكّه بوده و به دنبال خرافات راه افتاده و معتقدند كه فرشتگان دختران خدايند ) بپرس كه آيا دختران از آنِ پروردگار تو باشند و پسران از آنِ خودشان ؟ ( آيا اين عادلانه است ؟ ) .
أَمْ خَلَقْنَا الْمَلائِکَةَ إِنَاثًا وَهُمْ شَاهِدُونَ ﴿١٥٠﴾
يا اين كه ( وقتي كه ) ما فرشتگان را به صورت ماده ميآفريديم ، ايشان ناظر ( بر خلقت فرشتگان ) بودهاند ؟
أَلا إِنَّهُمْ مِنْ إِفْکِهِمْ لَیَقُولُونَ ﴿١٥١﴾
هان ! آنان تنها از روي دروغها و تهمتهاي به هم بافته خود ميگويند :
وَلَدَ اللَّهُ وَإِنَّهُمْ لَکَاذِبُونَ ﴿١٥٢﴾
خداوند فرزند زاده است ! قطعاً ايشان دروغگويند .
أَصْطَفَى الْبَنَاتِ عَلَى الْبَنِینَ ﴿١٥٣﴾
آيا خدا دختران را بر پسران ترجيح داده است ( در صورتي كه به گمان شما پسران از دختران بهترند ؟ تازه اگر برابر انديشه تباه شما هم بود ، ميبايست خدا پسران را نصيب خود كند ؛ نه دختران را ! ) .
مَا لَکُمْ کَیْفَ تَحْکُمُونَ ﴿١٥٤﴾
چه چيزتان شده است ، چگونه داوري ميكنيد ؟ ( هيچ ميفهميد چه ميگوئيد ؟ ! ) .
أَفَلا تَذَکَّرُونَ ﴿١٥٥﴾
آيا يادآور نميگرديد ( و از اين بيخبريها به خود نميآئيد ، و از اين بيهودهگوئيها دست بر نميداريد ؟ ) .
أَمْ لَکُمْ سُلْطَانٌ مُبِینٌ ﴿١٥٦﴾
يا اين كه شما دليل روشن و روشنگري ( در اين زمينه ) داريد ؟
فَأْتُوا بِکِتَابِکُمْ إِنْ کُنْتُمْ صَادِقِینَ ﴿١٥٧﴾
اگر راست ميگوئيد ( كه دليل و برهاني داريد ) كتاب خود را بياوريد و بنمائيد .
وَجَعَلُوا بَیْنَهُ وَبَیْنَ الْجِنَّةِ نَسَبًا وَلَقَدْ عَلِمَتِ الْجِنَّةُ إِنَّهُمْ لَمُحْضَرُونَ ﴿١٥٨﴾
آنان معتقد به خويشاوندي و نزديكي ميان خدا و جنّيان هستند . در صورتي كه جنّيان ميدانند كه مشركان ( و هم خودشان ، اگر شرك بورزند ، در ميان دوزخ ) حاضر آورده ميشوند .
سُبْحَانَ اللَّهِ عَمَّا یَصِفُونَ ﴿١٥٩﴾
خداوند ، پاك و منزّه است از توصيفهائي كه ( اين گروه مشرك و خرافهپرست ) ميكنند .
إِلا عِبَادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِینَ ﴿١٦٠﴾
مگر بندگان مخلص خدا ( كه در دوزخ گرد آورده نميشوند ) .
فَإِنَّکُمْ وَمَا تَعْبُدُونَ ﴿١٦١﴾
شما و چيزهائي كه پرستش ميكنيد .
مَا أَنْتُمْ عَلَیْهِ بِفَاتِنِینَ ﴿١٦٢﴾
هرگز نميتوانيد كسي را با فتنه و فساد از خداپرستي منحرف سازيد ( و به بتپرستي بكشانيد ) .
إِلا مَنْ هُوَ صَالِ الْجَحِیمِ ﴿١٦٣﴾
مگر كسي را كه مايل باشد به آتش دوزخ بسوزد .
وَمَا مِنَّا إِلا لَهُ مَقَامٌ مَعْلُومٌ ﴿١٦٤﴾
هر يك از ما مقام مشخّص و جايگاه جداگانهاي داريم ( و در آنجا و در آن پُست به انجام وظيفه مشغول و گوش به فرمان يزدانيم ) .
وَإِنَّا لَنَحْنُ الصَّافُّونَ ﴿١٦٥﴾
و ما جملگي ( براي اطاعت يزدان و اجرا فرمان خداوند سبحان ) به صف ايستادهايم ( و كسي از ما جرأت حركت از جاي خود ، و گام بيرون نهادن از دائره حوزه كارش را ندارد ) .
وَإِنَّا لَنَحْنُ الْمُسَبِّحُونَ ﴿١٦٦﴾
و ما جملگي ، به تسبيح و تقديس خدا مشغوليم ( و ستايشگران ايزد بيچونيم ) .
وَإِنْ کَانُوا لَیَقُولُونَ ﴿١٦٧﴾
هر چند مشركان ( پيش از بعثت ) ميگفتند :
لَوْ أَنَّ عِنْدَنَا ذِکْرًا مِنَ الأوَّلِینَ ﴿١٦٨﴾
اگر كتابي همچون كتابهاي ( آسماني ) پيشينيان ميداشتيم .
لَکُنَّا عِبَادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِینَ ﴿١٦٩﴾
ما قطعاً بندگان مخلص خدا ميشديم .
فَکَفَرُوا بِهِ فَسَوْفَ یَعْلَمُونَ ﴿١٧٠﴾
( آرزوي آنان جامه عمل به خود پوشيد و بزرگترين كتاب آسماني قرآن براي ايشان فرو فرستاده شد ) و ايشان بدان كفر ورزيدند ، و فرجام كار خود را خواهند دانست .
وَلَقَدْ سَبَقَتْ کَلِمَتُنَا لِعِبَادِنَا الْمُرْسَلِینَ ﴿١٧١﴾
وعده ما راجع به بندگان فرستاده ما قبلاً ( در لوح محفوظ ) ثبت و ضبط گشته است .
إِنَّهُمْ لَهُمُ الْمَنْصُورُونَ ﴿١٧٢﴾
و آن اين كه ايشان قطعاً ياري ميگردند .
وَإِنَّ جُنْدَنَا لَهُمُ الْغَالِبُونَ ﴿١٧٣﴾
و لشكر ما حتماً پيروز ميشوند .
فَتَوَلَّ عَنْهُمْ حَتَّى حِینٍ ﴿١٧٤﴾
از آنان دست بدار و ايشان را تا مدّت زماني معيّن به حال خود واگذار .
وَأَبْصِرْهُمْ فَسَوْفَ یُبْصِرُونَ ﴿١٧٥﴾
( آن وقت ) نگاهشان كن ( كه چه بلائي بر سرشان ميآيد ) و آنان خود بالاخره خواهند ديد ( هزيمت خويش را و نصرت شما را ) .
أَفَبِعَذَابِنَا یَسْتَعْجِلُونَ ﴿١٧٦﴾
آيا عذاب ما را بشتاب ميخواهند ؟ ! ( مگر خِرد ندارند ؟ ! ) .
فَإِذَا نَزَلَ بِسَاحَتِهِمْ فَسَاءَ صَبَاحُ الْمُنْذَرِینَ ﴿١٧٧﴾
هنگامي كه عذاب ما در حياط منازلشان ( و در ميدان زندگيشان ) فرود آمد ، بيمشدگان چه بامداد بدي خواهند داشت !
وَتَوَلَّ عَنْهُمْ حَتَّى حِینٍ ﴿١٧٨﴾
دست از آنان بدار و ايشان را تا مدّت زماني معيّن به حال خود واگذار .
وَأَبْصِرْ فَسَوْفَ یُبْصِرُونَ ﴿١٧٩﴾
( آن وقت ، كار آشفته و وضع پريشان ايشان را ) تو ببين ، و آنان خودشان هم ( فرجام بد و حال تباه خويش را ) خواهند ديد .
سُبْحَانَ رَبِّکَ رَبِّ الْعِزَّةِ عَمَّا یَصِفُونَ ﴿١٨٠﴾
پاك و منزّه است خداوندگار تو از توصيفهائي كه ( مشركان درباره خدا به هم ميبافند و سر هم ) ميكنند ، خداوندگار عزّت و قدرت .
وَسَلامٌ عَلَى الْمُرْسَلِینَ ﴿١٨١﴾
درود بر پيغمبران !
وَالْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ ﴿١٨٢﴾
ستايش ، يزدان را سزا است كه خداوندگار جهانيان است .