سُوۡرَةُ الشُّعَرَاء
.
بِسۡمِ ٱللهِ ٱلرَّحۡمَـٰنِ ٱلرَّحِيمِ
به نام خداوند بخشنده مهربان .
طسم ﴿١﴾
طا . سين . ميم .
تِلْکَ آیَاتُ الْکِتَابِ الْمُبِینِ ﴿٢﴾
اين ( سوره كه به تو وحي ميشود ، برخي از ) آيات كتاب ( قرآن است كه ) بيانگر ( احكام الهي براي سعادت دنيا و آخرت مردمان ) است .
لَعَلَّکَ بَاخِعٌ نَفْسَکَ أَلا یَکُونُوا مُؤْمِنِینَ ﴿٣﴾
انگار ميخواهي از غم و اندوه اين كه آنان ايمان نميآورند ، خويشتن را نابود كني ؟ !
إِنْ نَشَأْ نُنَزِّلْ عَلَیْهِمْ مِنَ السَّمَاءِ آیَةً فَظَلَّتْ أَعْنَاقُهُمْ لَهَا خَاضِعِینَ ﴿٤﴾
اگر ما بخواهيم معجزهاي از آسمان بر آنان نازل مينمائيم كه گردنهايشان در برابر آن ( خم گردد ، و از روي اجبار ايمان آورند و ) تسليم شوند . ( امّا سنّت خدا و حكمت الله مقتضي اختيار است ، و ثواب يا عقاب را مترتّب بر آن كرده است ) .
وَمَا یَأْتِیهِمْ مِنْ ذِکْرٍ مِنَ الرَّحْمَنِ مُحْدَثٍ إِلا کَانُوا عَنْهُ مُعْرِضِینَ ﴿٥﴾
هيچ گونه موعظه و اندرز تازهاي ( از قرآن ) براي آنان از سوي خداوند رحمان نميآيد ، مگر اين كه ايشان از آن رويگردان ميشوند .
فَقَدْ کَذَّبُوا فَسَیَأْتِیهِمْ أَنْبَاءُ مَا کَانُوا بِهِ یَسْتَهْزِئُونَ ﴿٦﴾
آنان ( آيات قرآني را ) دروغ مينامند ، و هرچه زودتر خبر ( مجازات ) چيزي كه بدان استهزاء و تمسخر ميكنند بديشان خواهد رسيد ( و كيفر كمرشكن و دردناك كار خود را خواهند ديد ) .
أَوَلَمْ یَرَوْا إِلَى الأرْضِ کَمْ أَنْبَتْنَا فِیهَا مِنْ کُلِّ زَوْجٍ کَرِیمٍ ﴿٧﴾
آيا آنان به زمين نمينگرند و نميبينند كه چه قدر انواع و اقسام گياهان و درختان نر و ماده زيبا و سودمند را در آن روياندهايم ؟ ( اگر دقّت كنند نشانههاي قدرت يزدان را در آرايش و پيرايش ظاهري و در خواصّ و فوائد باطني روئيدنيها ميبينند ، و پيدايش اين همه رنگ و بو و فعل و انفعالات شيميائي ، و وجود زوجيّت و طرز تلقيح و باروري رُستنيها ، به زبان حال ايشان را به سوي خالق متعال رهنمود ميكند و آنان را از تكفير و تكذيب حق به دور ميسازد).
إِنَّ فِی ذَلِکَ لآیَةً وَمَا کَانَ أَکْثَرُهُمْ مُؤْمِنِینَ ﴿٨﴾
بيگمان در اين كار ( آفرينش گياهان و درختان ، در كوه و دمن و مزرعه و بيابان ) نشانه بزرگي است ( بر وجود خالق جهان ) ولي اكثر مردمان ( چشم دل را ميبندند و به نداي عقل گوش فرا نميدهند و اين چند روزه حيات را غافلوار بسر ميبرند و به خدا ) ايمان نميآورند .
وَإِنَّ رَبَّکَ لَهُوَ الْعَزِیزُ الرَّحِیمُ ﴿٩﴾
پروردگار تو قطعاً چيرهي مهربان است .
وَإِذْ نَادَى رَبُّکَ مُوسَى أَنِ ائْتِ الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ ﴿١٠﴾
( براي قوم خود بيان دار ) هنگامي را كه پروردگارت موسي را نزديك كوه طور ندا داد كه به سوي قوم ستمكار ( فرعون و فرعونيان برو ) . ( قومي كه با كفر و معاصي بر خود ستم كردهاند ، و با به بندگي كشاندن بنياسرائيل ، بدانان ظلم نمودهاند ) .
قَوْمَ فِرْعَوْنَ أَلا یَتَّقُونَ ﴿١١﴾
قوم فرعون . ( شگفتا چگونه در ظلم فرو رفتهاند ! ) آيا ( از سرانجام كار و كيفر ستم خود نميترسند و از خشم و عذاب خدا ) نميپرهيزند ؟
قَالَ رَبِّ إِنِّی أَخَافُ أَنْ یُکَذِّبُونِ ﴿١٢﴾
( موسي ) گفت : پروردگارا ! من ميترسم كه مرا تكذيب كنند ( و از روي تكبّر و تفرعن رسالتم را نپذيرند ) .
وَیَضِیقُ صَدْرِی وَلا یَنْطَلِقُ لِسَانِی فَأَرْسِلْ إِلَى هَارُونَ ﴿١٣﴾
( اگر تكذيبم كنند ، از غم و غصّه ) سينهام تنگ ميشود ، و ( بدين هنگام چنان كه بايد در مجادله با آنان ) زبانم نميگردد ( و روان و گويا صحبت نميكنم ) . پس ( جبرئيل را ) به پيش ( برادرم ) هارون بفرست ( و پيغمبرش گردان ، تا ياري و كمكمكند ) .
وَلَهُمْ عَلَیَّ ذَنْبٌ فَأَخَافُ أَنْ یَقْتُلُونِ ﴿١٤﴾
آنان ( به گمان خود ، قصاص ) گناهي بر من دارند و ميترسم ( پيش از انجام وظيفه تبليغ ) مرا بكشند .
قَالَ کَلا فَاذْهَبَا بِآیَاتِنَا إِنَّا مَعَکُمْ مُسْتَمِعُونَ ﴿١٥﴾
( خداوند اين تقاضاي صادقانه موسي را اجابت كرد و گفت : ) اين چنين نيست ( كه بتوانند تو را به قتل برسانند . درخواستت را راجع به هارون پذيرفتم ) . دو نفري با ( توشه ) معجزات ما ( كه عصا و يد بيضاء است ، به سوي فرعون و فرعونيان ) برويد ( و بدانيد كه ) ما با شما هستيم و ( شما را در پناه خود ميداريم ، و كاملاً مطالبي را كه در ميان شما و ايشان ميگذرد ) ميشنويم . ( قطعاً شما پيروزيد ) .
فَأْتِیَا فِرْعَوْنَ فَقُولا إِنَّا رَسُولُ رَبِّ الْعَالَمِینَ ﴿١٦﴾
به سراغ فرعون برويد و بگوئيد : ما فرستادگان پروردگار جهانيانيم .
أَنْ أَرْسِلْ مَعَنَا بَنِی إِسْرَائِیلَ ﴿١٧﴾
( پروردگار جهانيان به تو دستور ميدهد ) اين كه بنياسرائيل را ( آزاد از زنجير اسارت و بردگي كني و ) با ما همراه سازي ( تا به سرزمين مقدّس ، يعني فلسطين برويم ) .
قَالَ أَلَمْ نُرَبِّکَ فِینَا وَلِیدًا وَلَبِثْتَ فِینَا مِنْ عُمُرِکَ سِنِینَ ﴿١٨﴾
( فرعون ) گفت : آيا ما تو را در كودكي ميان خود ( در دامان مهر و در آغوش لطف خويش ) نپروردهايم ؟ ! و آيا سالهاي متمادي از عمرت در بين ما ماندگار نبودهاي ( و از رعايت و حفاظت و نان و نمك ما برخوردار نگشتهاي ؟ !).
وَفَعَلْتَ فَعْلَتَکَ الَّتِی فَعَلْتَ وَأَنْتَ مِنَ الْکَافِرِینَ ﴿١٩﴾
و آن كاري را كردهاي كه كردهاي و ( مرتكب قتل يكي از طرفداران ما شدهاي . و از اينها گذشته ، تو اينك ) كفران نعمتهاي ما ميكني ( و حق نان و نمك ما را فراموش مينمائي ، و با ادّعاي پيغمبري پرورگار جهان ، الوهيّت ما را ناديده ميگيري ) .
قَالَ فَعَلْتُهَا إِذًا وَأَنَا مِنَ الضَّالِّینَ ﴿٢٠﴾
( موسي ) گفت : من در حين انجام اين كار ( نميدانستم مشتي كه براي تأديب و تنبيه به قبطي ميزنم ، منتهي به قتل ميگردد ، و ) از سرگشتگان ( و بيخبراني ) بودم ( كه اطّلاع ندارند ضربه مشت هم گاهي منجر به قتل ميشود ).
فَفَرَرْتُ مِنْکُمْ لَمَّا خِفْتُکُمْ فَوَهَبَ لِی رَبِّی حُکْمًا وَجَعَلَنِی مِنَ الْمُرْسَلِینَ ﴿٢١﴾
پس من از دست شما گريختم وقتي كه از شما ترسيدم ( كه در برابر اين قتل غيرعمد مرا بكشيد ) و خداوند به من علم و دانش بخشيد ( تا در پرتو آن چيزها را درست ببينم و كارها را صحيح و بجا انجام دهم ) و مرا از زمره پيغمبران كرد ( تا بندگان خدا را به سوي نجات از عذاب فرا خوانم ) .
وَتِلْکَ نِعْمَةٌ تَمُنُّهَا عَلَیَّ أَنْ عَبَّدْتَ بَنِی إِسْرَائِیلَ ﴿٢٢﴾
آيا اين منّتي است كه تو بر من ميگذاري اين كه بنياسرائيل را بنده و برده خود ساختهاي؟!
قَالَ فِرْعَوْنُ وَمَا رَبُّ الْعَالَمِینَ ﴿٢٣﴾
فرعون گفت : پروردگار جهانيان كيست ( كه اين همه از او صحبت ميكني و خويشتن را فرستاده او ميداني ؟ ) .
قَالَ رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَالأرْضِ وَمَا بَیْنَهُمَا إِنْ کُنْتُمْ مُوقِنِینَ ﴿٢٤﴾
( موسي ) گفت : پروردگار آسمانها و زمين و آنچه ميان آن دو است ، اگر شما راه يقين ميپوئيد ( و حقيقت را ميجوئيد ، حق اين است كه گفتم ) .
قَالَ لِمَنْ حَوْلَهُ أَلا تَسْتَمِعُونَ ﴿٢٥﴾
( فرعون رو ) به اطرافيان خود ( كرد و مسخرهكنان ) گفت : آيا نميشنويد ( اين مرد چه ميگويد ؟ ! ميشنويد كه جز ياوه نميگويد ؟ ! ) .
قَالَ رَبُّکُمْ وَرَبُّ آبَائِکُمُ الأوَّلِینَ ﴿٢٦﴾
( موسي پس از اشاره به جهان كبير ، اشاره به جهان صغير كرد و ) گفت : او پروردگار شما و پروردگار نياكان پيشين شما است ( كه مردند و چون جاودانه نبودند خدا نبودند ) .
قَالَ إِنَّ رَسُولَکُمُ الَّذِی أُرْسِلَ إِلَیْکُمْ لَمَجْنُونٌ ﴿٢٧﴾
( فرعون به خيرهسري همچنان ادامه داد و ) گفت : پيغمبري كه به سوي شما فرستاده شده است قطعاً ديوانه است ! ( چرا كه سخنان پريشان ميگويد ، و جز مرا خدا ميداند).
قَالَ رَبُّ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ وَمَا بَیْنَهُمَا إِنْ کُنْتُمْ تَعْقِلُونَ ﴿٢٨﴾
( و موسي باز هم به نشانههاي خداشناسي گسترده در پهنه آفرينش اشاره كرد و ) گفت : او پروردگار طلوع و غروب ( كواكب و سيّارات جهان ) و همه چيزهائي است كه در ميان آن دو قرار دارد ، اگر شما عاقل ميبوديد ( چنين چيزي را در پرتو خرد ، از روي نظام طلوع و غروب ستارگان و برنامه دقيق و اسرارآميز آنها ميفهميديد ) .
قَالَ لَئِنِ اتَّخَذْتَ إِلَهًا غَیْرِی لأجْعَلَنَّکَ مِنَ الْمَسْجُونِینَ ﴿٢٩﴾
( فرعون سخت برآشفت و ) گفت : اگر جز مرا به پروردگاري برگزيني تو را از زمره زندانيان خواهم كرد ( و در بيغولههاي زندان همچون ديگران خواهي پوسيد ) .
قَالَ أَوَلَوْ جِئْتُکَ بِشَیْءٍ مُبِینٍ ﴿٣٠﴾
( موسي ) گفت : آيا اگر من چيز روشني را به تو نشان دهم ( كه دليل قاطع و برهان واضحي بر وجود خداي متعال و نمايانگر صدق رسالت و پيغمبري من باشد ) باز هم ( مرا زنداني ميكني ؟ ) .
قَالَ فَأْتِ بِهِ إِنْ کُنْتَ مِنَ الصَّادِقِینَ ﴿٣١﴾
( فرعون ) گفت : اگر از زمره راستگوياني ، آن را بنماي .
فَأَلْقَى عَصَاهُ فَإِذَا هِیَ ثُعْبَانٌ مُبِینٌ ﴿٣٢﴾
( در اين هنگام موسي ) عصاي خود را انداخت . به ناگاه اژدهاي ( حقيقي و ) نماياني گرديد .
وَنَزَعَ یَدَهُ فَإِذَا هِیَ بَیْضَاءُ لِلنَّاظِرِینَ ﴿٣٣﴾
و دست خود را ( به گريبان فرو برد و سپس آن را ) بيرون آورد ، ناگهان بينندگان آن را سفيد و روشن ( همچون ماه تابان ) ديدند . ( پرتو آن همه جا را نورباران و درخشان كرد).
قَالَ لِلْمَلإ حَوْلَهُ إِنَّ هَذَا لَسَاحِرٌ عَلِیمٌ ﴿٣٤﴾
( فرعون ) به اشراف و بزرگان دور و بر خود گفت : اين ( مرد ) جادوگر بس آگاه ( و ماهري ) است .
یُرِیدُ أَنْ یُخْرِجَکُمْ مِنْ أَرْضِکُمْ بِسِحْرِهِ فَمَاذَا تَأْمُرُونَ ﴿٣٥﴾
ميخواهد با جادوي خود ( عامّه مردم را پيرامون خويش جمع آورد و ) شما را از سرزمين خودتان ( مصر ) بيرون كند . پس شما ( چه ميانديشيد و ) چه فرمان ميدهيد ؟
قَالُوا أَرْجِهْ وَأَخَاهُ وَابْعَثْ فِی الْمَدَائِنِ حَاشِرِینَ ﴿٣٦﴾
گفتند : موسي و برادرش را مهلت بده ( و در كار شكنجه آنان عجله مكن ) و به تمام شهرها ( ي مصر ، مأموراني ) براي بسيج اعزام كن .
یَأْتُوکَ بِکُلِّ سَحَّارٍ عَلِیمٍ ﴿٣٧﴾
تا همه جادوگران ماهر و زبردست را پيش تو بياورند .
فَجُمِعَ السَّحَرَةُ لِمِیقَاتِ یَوْمٍ مَعْلُومٍ ﴿٣٨﴾
سرانجام جادوگران در روز موعود ( كه چاشتگاه روز جشن مصريها بود ، در مكان معيّني ) گردآورده شدند ( و به ميدان مبارزه گسيل گشتند ) .
وَقِیلَ لِلنَّاسِ هَلْ أَنْتُمْ مُجْتَمِعُونَ ﴿٣٩﴾
( از مردم نيز براي حضور در ميدان مبارزه دعوت به عمل آمد ) و به مردم گفته شد : آيا ( در اين صحنه ) شما گرد ميآئيد ؟
لَعَلَّنَا نَتَّبِعُ السَّحَرَةَ إِنْ کَانُوا هُمُ الْغَالِبِینَ ﴿٤٠﴾
تا اگر جادوگران پيروز شوند ، ما از آنان پيروي كنيم ( و آن چنان صحنه را گرم و داغ نمائيم و هياهو و جنجالي برپا كنيم كه دشمنِ خدايان ما براي هميشه از ميدان به در رود ).
فَلَمَّا جَاءَ السَّحَرَةُ قَالُوا لِفِرْعَوْنَ أَئِنَّ لَنَا لأجْرًا إِنْ کُنَّا نَحْنُ الْغَالِبِینَ ﴿٤١﴾
هنگامي كه جادوگران ( نزد فرعون حاضر ) آمدند و به فرعون گفتند : آيا ما پاداش بزرگ و قابل ملاحظهاي خواهيم داشت اگر پيروز شويم ؟
قَالَ نَعَمْ وَإِنَّکُمْ إِذًا لَمِنَ الْمُقَرَّبِینَ ﴿٤٢﴾
( فرعون كه سخت از موسي به وحشت افتاده بود و در تنگنا قرار داشت ) گفت : بلي ! ( هر چه بخواهيد ميدهم ) به علاوه شما در اين صورت از مقرّبان ( درگاه من ) خواهيد بود.
قَالَ لَهُمْ مُوسَى أَلْقُوا مَا أَنْتُمْ مُلْقُونَ ﴿٤٣﴾
( در روز موعود و در ميدان مبارزه ، موسي ) به جادوگران گفت : آنچه را ميخواهيد بيفكنيد ، بيفكنيد ! ( و هر چه در قدرت داريد بنمائيد و به ميدان آوريد ) .
فَأَلْقَوْا حِبَالَهُمْ وَعِصِیَّهُمْ وَقَالُوا بِعِزَّةِ فِرْعَوْنَ إِنَّا لَنَحْنُ الْغَالِبُونَ ﴿٤٤﴾
پس جادوگران ( با غرور و نخوت ) طنابها و عصاهاي خود را افكندند و گفتند : به عزّت فرعون سوگند كه ما قطعاً چيره و پيروزيم !
فَأَلْقَى مُوسَى عَصَاهُ فَإِذَا هِیَ تَلْقَفُ مَا یَأْفِکُونَ ﴿٤٥﴾
موسي ( مهلت نداد و ) عصاي خود را افكند ، ناگهان ( اژدهاي بزرگي گرديد و با سرعت ) شروع به بلعيدن ابزارهاي دروغين ايشان كرد ( و آنها را يكي بعد از ديگري در كام خود فرو برد ) .
فَأُلْقِیَ السَّحَرَةُ سَاجِدِینَ ﴿٤٦﴾
جادوگران سجدهكنان بر زمين فرو افتادند .
قَالُوا آمَنَّا بِرَبِّ الْعَالَمِینَ ﴿٤٧﴾
گفتند : به پروردگارِ عالَميان ايمان داريم .
رَبِّ مُوسَى وَهَارُونَ ﴿٤٨﴾
به پروردگار موسي و هارون .
قَالَ آمَنْتُمْ لَهُ قَبْلَ أَنْ آذَنَ لَکُمْ إِنَّهُ لَکَبِیرُکُمُ الَّذِی عَلَّمَکُمُ السِّحْرَ فَلَسَوْفَ تَعْلَمُونَ لأقَطِّعَنَّ أَیْدِیَکُمْ وَأَرْجُلَکُمْ مِنْ خِلافٍ وَلأصَلِّبَنَّکُمْ أَجْمَعِینَ ﴿٤٩﴾
( فرعون جادوگران را تهديد كرد و ) گفت : آيا به او ايمان آورديد پيش از آن كه من به شما اجازه دهم ؟ ! او بيگمان بزرگ و استاد شما است و به شما جادوگري آموخته است . پس خواهيد دانست ( كه با چه زجر و شكنجهاي شما را خواهم كشت ) . حتماً دستها و پاهاي شما را عكس يكديگر قطع ميگردانم و همگي شما را به دار ميآويزم .
قَالُوا لا ضَیْرَ إِنَّا إِلَى رَبِّنَا مُنْقَلِبُونَ ﴿٥٠﴾
( جادوگران شجاعانه ) گفتند : هيچ زياني نيست ( از اين كاري كه تو خواهي كرد . هر كاري كه ميخواهي بكن باكي نيست ، چرا كه ) ما به سوي پروردگارمان باز ميگرديم ( و به لقاي معشوق و معبود حقيقي خود ميرسيم و پاداش خويش را از او دريافت ميداريم ) .
إِنَّا نَطْمَعُ أَنْ یَغْفِرَ لَنَا رَبُّنَا خَطَایَانَا أَنْ کُنَّا أَوَّلَ الْمُؤْمِنِینَ ﴿٥١﴾
ما اميدواريم كه پروردگارمان گناهان ما را ببخشاياد ، چرا كه ما ( در ميان قوم تو ) نخستين ايمانآورندگان بودهايم .
وَأَوْحَیْنَا إِلَى مُوسَى أَنْ أَسْرِ بِعِبَادِی إِنَّکُمْ مُتَّبَعُونَ ﴿٥٢﴾
ما به موسي وحي كرديم كه شبانه بندگان ( مؤمن بنياسرائيل ) مرا ( از مصر ) كوچ بده . شما حتماً تعقيب ميشويد ( و فرعون و فرعونيان براي دستگيري شما دنبالتان ميكنند ) .
فَأَرْسَلَ فِرْعَوْنُ فِی الْمَدَائِنِ حَاشِرِینَ ﴿٥٣﴾
( توسّط جاسوسان خبر به دربار رسيد كه موسي و بنياسرائيل در صدد كوچ به سرزمين ديگري هستند ) پس فرعون ( مأموراني ) به شهرها فرستاد تا ( نيرو ) جمع كنند ( و جلو ايشان را بگيرند ) .
إِنَّ هَؤُلاءِ لَشِرْذِمَةٌ قَلِیلُونَ ﴿٥٤﴾
( فرعون به مأموران دستور داد و گفت : به اهالي شهرها بگوئيد : ) اينها ( كه قصد فرار و تجمع و تقويت در جاي ديگري را دارند ) گروه اندك و ناچيزي هستند ( و ما با نخستين تاخت ايشان را گرفتار و به شكنجه و آزار ميرسانيم ) .
وَإِنَّهُمْ لَنَا لَغَائِظُونَ ﴿٥٥﴾
آنان ما را بر سر خشم ميآورند .
وَإِنَّا لَجَمِیعٌ حَاذِرُونَ ﴿٥٦﴾
( البتّه جاي هيچ گونه نگراني نيست ، و ليكن ) ما گروهي هستيم محتاط ( و بيدار و دورانديش ) .
فَأَخْرَجْنَاهُمْ مِنْ جَنَّاتٍ وَعُیُونٍ ﴿٥٧﴾
( سرانجام آنچه ميبايست بشود شد ، و عاقبت بنياسرائيل بر فرعون و فرعونيان پيروز شدند ) و ما آنان را از باغها و چشمهسارها بيرون رانديم .
وَکُنُوزٍ وَمَقَامٍ کَرِیمٍ ﴿٥٨﴾
و ( ايشان را ) از ميان گنجها و كاخهاي مجلّل ( به در كرديم ) .
کَذَلِکَ وَأَوْرَثْنَاهَا بَنِی إِسْرَائِیلَ ﴿٥٩﴾
اين چنين ( شد كه بنياسرائيل پيروز گشتند ) و آنها را ميراث بنياسرائيل كرديم .
فَأَتْبَعُوهُمْ مُشْرِقِینَ ﴿٦٠﴾
( فرعون و فرعونيان ) بنياسرائيل را تعقيب كردند و به هنگام طلوع آفتاب بديشان رسيدند .
فَلَمَّا تَرَاءَى الْجَمْعَانِ قَالَ أَصْحَابُ مُوسَى إِنَّا لَمُدْرَکُونَ ﴿٦١﴾
هنگامي كه هر دو گروه يكديگر را ديدند ، ياران موسي گفتند : ما ( در چنگال فرعونيان ) گرفتار ميگرديم ( و هلاك ميشويم ) .
قَالَ کَلا إِنَّ مَعِیَ رَبِّی سَیَهْدِینِ ﴿٦٢﴾
( موسي ) گفت : چنين نيست . پروردگار من با من است . ( قطعاً به دست دشمنم نميسپارد و به راه نجات ) رهنمودم خواهد كرد .
فَأَوْحَیْنَا إِلَى مُوسَى أَنِ اضْرِبْ بِعَصَاکَ الْبَحْرَ فَانْفَلَقَ فَکَانَ کُلُّ فِرْقٍ کَالطَّوْدِ الْعَظِیمِ ﴿٦٣﴾
به دنبال آن به موسي پيام داديم كه عصاي خود را به دريا بزن . ( وقتي عصا را به دريا زد ) دريا از هم شكافت ، و هر بخشي همچون كوه بزرگي گرديد ( و دوازده راه خشك در آن پديدار شد ، و هر گروهي از اسباط دوازدهگانه بنياسرائيل در جادهاي حركت كرد ) .
وَأَزْلَفْنَا ثَمَّ الآخَرِینَ ﴿٦٤﴾
و در آنجا ديگران را ( نيز به موسي و بنياسرائيل ) نزديك گردانديم ( و فرعون و فرعونيان را وارد آن راههاي دوازدهگانه كرديم ) .
وَأَنْجَیْنَا مُوسَى وَمَنْ مَعَهُ أَجْمَعِینَ ﴿٦٥﴾
موسي و جملگي همراهان او را نجات داديم .
ثُمَّ أَغْرَقْنَا الآخَرِینَ ﴿٦٦﴾
سپس ديگران را غرق كرديم .
إِنَّ فِی ذَلِکَ لآیَةً وَمَا کَانَ أَکْثَرُهُمْ مُؤْمِنِینَ ﴿٦٧﴾
بيگمان در اين ( ماجراي نجات مؤمنان و غرق كافران ) درس عبرت بزرگي است ( براي كساني كه چشم باز و دل آگاه داشته باشند و درباره سرگذشت جبّاران مغرور بينديشند و اوراق تاريخ مكتوب و منظور را به دقّت بخوانند و ببينند ) . ولي اكثر آنان ايمان نياوردند ( و كمتر ايشان ، همچون آسيه و جادوگران ، به جمع مؤمنان پيوستند ) .
وَإِنَّ رَبَّکَ لَهُوَ الْعَزِیزُ الرَّحِیمُ ﴿٦٨﴾
بيگمان پروردگار تو با عزّت و توانا ، و با محبّت و مهربان است .
وَاتْلُ عَلَیْهِمْ نَبَأَ إِبْرَاهِیمَ ﴿٦٩﴾
( اي پيغمبر ! ) سرگذشت ابراهيم را براي كافران بيان دار .
إِذْ قَالَ لأبِیهِ وَقَوْمِهِ مَا تَعْبُدُونَ ﴿٧٠﴾
هنگامي كه به پدرش ( آزر ) و قوم ( بتپرست ) خود گفت : چه چيز را پرستش ميكنيد ؟ ( چيزهائي را كه ميپرستيد ، كي شايسته پرستش ميباشند ؟ ) .
قَالُوا نَعْبُدُ أَصْنَامًا فَنَظَلُّ لَهَا عَاکِفِینَ ﴿٧١﴾
( مفتخرانه پاسخ دادند و ) گفتند : بتهاي بزرگي را ميپرستيم و دائماً ( به پرستش آنها ميپردازيم و ) بر عبادتشان ماندگار ميمانيم .
قَالَ هَلْ یَسْمَعُونَکُمْ إِذْ تَدْعُونَ ﴿٧٢﴾
گفت : آيا هنگامي كه آنها را به كمك ميخوانيد ، صداي شما را ميشنوند و نيازتان را برآورده ميكنند ؟
أَوْ یَنْفَعُونَکُمْ أَوْ یَضُرُّونَ ﴿٧٣﴾
يا سودي به شما ميرسانند ( اگر از آنها اطاعت كنيد ؟ ) و يا زياني متوجّه شما ميسازند ( اگر از آنها سرپيچي نمائيد ؟ ) .
قَالُوا بَلْ وَجَدْنَا آبَاءَنَا کَذَلِکَ یَفْعَلُونَ ﴿٧٤﴾
ميگويند : ( چيزي از اين كارها را نميتوانند بكنند ) فقط ما پدران و نياكان خود را ديدهايم كه اين چنين ميكردند ( و بتان را به گونه ما پرستش مينمودند و ما هم از كارشان تقليد ميكنيم و بس . مگر ميشود پدران و نياكان ما در اشتباه بوده باشند ؟ ) .
قَالَ أَفَرَأَیْتُمْ مَا کُنْتُمْ تَعْبُدُونَ ﴿٧٥﴾
آيا ( ميدانيد كه چه كار ميكنيد و ) ميبينيد كه چه چيز را ميپرستيد ؟ !
أَنْتُمْ وَآبَاؤُکُمُ الأقْدَمُونَ ﴿٧٦﴾
هم شما و هم پدران پيشين شما .
فَإِنَّهُمْ عَدُوٌّ لِی إِلا رَبَّ الْعَالَمِینَ ﴿٧٧﴾
همه آنها دشمن من هستند ( آنهائي كه شما معبود خود ميدانيد ) بجز پروردگار جهانيان .
الَّذِی خَلَقَنِی فَهُوَ یَهْدِینِ ﴿٧٨﴾
( پروردگار جهانياني ) كه مرا آفريده است ، و هم او مرا ( به سوي سعادت دنيا و آخرت ) راهنمائي ميسازد ( و در سراسر زندگي من حضور دارد و لحظهاي از من غافل نيست ) .
وَالَّذِی هُوَ یُطْعِمُنِی وَیَسْقِینِ ﴿٧٩﴾
آن كسي است كه او مرا ميخوراند و مينوشاند .
وَإِذَا مَرِضْتُ فَهُوَ یَشْفِینِ ﴿٨٠﴾
و هنگامي كه بيمار شوم او است كه مرا شفا ميدهد .
وَالَّذِی یُمِیتُنِی ثُمَّ یُحْیِینِ ﴿٨١﴾
و آن كسي است كه ( چون اجلم فرا رسيد ) او مرا ميميراند و سپس ( در رستاخيز براي حساب و كتاب و جزا و سزا ) مرا زنده ميگرداند .
وَالَّذِی أَطْمَعُ أَنْ یَغْفِرَ لِی خَطِیئَتِی یَوْمَ الدِّینِ ﴿٨٢﴾
و آن كسي است كه اميدوارم در روز جزا و سزا ( كه قيامت برپا است ) گناهم را بيامرزد .
رَبِّ هَبْ لِی حُکْمًا وَأَلْحِقْنِی بِالصَّالِحِینَ ﴿٨٣﴾
( ابراهيم دست دعا به درگاه خدا برداشت و گفت : ) پروردگارا ! به من كمال و معرفت مرحمت فرما ( تا در پرتو آن ، حق را حق و باطل را باطل ببينم ، و قدرت بر داوري صحيح در ميان بندگانت داشته باشم ) ، و مرا ( در دنيا و آخرت ) از زمره شايستگان و بايستگان گردان .
وَاجْعَلْ لِی لِسَانَ صِدْقٍ فِی الآخِرِینَ ﴿٨٤﴾
و ( با توفيق در طاعت و عبادت و اعمال نيك ) براي من ذكر خير و نام نيك در ميان آيندگان بر جاي دار .
وَاجْعَلْنِی مِنْ وَرَثَةِ جَنَّةِ النَّعِیمِ ﴿٨٥﴾
و مرا از زمره كساني ساز كه بهشت پرنعمت را فراچنگ ميآورند .
وَاغْفِرْ لأبِی إِنَّهُ کَانَ مِنَ الضَّالِّینَ ﴿٨٦﴾
و پدرم را ( با رهنمود به ايمان و توفيق در طاعت و عبادت ، مورد مرحمت و مشمول مغفرت گردان ، و بدين وسيله او را ) كه از گمراهان است بيامرز .
وَلا تُخْزِنِی یَوْمَ یُبْعَثُونَ ﴿٨٧﴾
و مرا خوار و رسوا مدار در روزي كه ( مردمان براي حساب و كتاب و سزا و جزا ، زنده و ) برانگيخته ميشوند .
یَوْمَ لا یَنْفَعُ مَالٌ وَلا بَنُونَ ﴿٨٨﴾
آن روزي كه اموال ، ( يعني نيروي مادي ) ، و اولاد ، ( يعني نيروي انساني ، به كسي ) سودي نميرساند .
إِلا مَنْ أَتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِیمٍ ﴿٨٩﴾
بلكه تنها كسي ( نجات پيدا ميكند و از اموالي كه در راه آفريدگار صرف ، و از اولادي كه در مسير پروردگار رهنمود كرده باشد ، سود ميبرد ) كه با دل سالم ( از بيماري كفر و نفاق و ريا ) به پيشگاه خدا آمده باشد .
وَأُزْلِفَتِ الْجَنَّةُ لِلْمُتَّقِینَ ﴿٩٠﴾
در آن هنگام بهشت براي پرهيزگاران نزديك گردانده ميشود ( و آنان كه از كفر و معاصي رويگردان ، و به ايمان و طاعت در جهان روي آورده بودند ، به سوي آن ميروند ) .
وَبُرِّزَتِ الْجَحِیمُ لِلْغَاوِینَ ﴿٩١﴾
و دوزخ براي گمراهان آشكار گردانده ميشود .
وَقِیلَ لَهُمْ أَیْنَ مَا کُنْتُمْ تَعْبُدُونَ ﴿٩٢﴾
و بديشان گفته ميشود : كجا هستند معبودهائي كه پيوسته آنها را عبادت ميكرديد ؟
مِنْ دُونِ اللَّهِ هَلْ یَنْصُرُونَکُمْ أَوْ یَنْتَصِرُونَ ﴿٩٣﴾
( معبودهاي ) غير از خدا . آيا آنها ( در برابر اين شدائد و سختيهائي كه اكنون با آن روبرو هستيد و هستند ) شما را كمك ميكنند يا خويشتن را ياري ميدهند ؟
فَکُبْکِبُوا فِیهَا هُمْ وَالْغَاوُونَ ﴿٩٤﴾
پس از آن ، آنان ( كه پرستش شوندگان گمراهساز ) همراه گمراهان ( كه پرستش كنندگان ايشان بودند ) پياپي به دوزخ سرنگون افكنده ميشوند .
وَجُنُودُ إِبْلِیسَ أَجْمَعُونَ ﴿٩٥﴾
و جملگي لشكريان اهريمن ( نيز همراه آن دو گروه به دوزخ سرنگون ميگردند ) .
قَالُوا وَهُمْ فِیهَا یَخْتَصِمُونَ ﴿٩٦﴾
آنان ( كه معبودهاي دروغين را پرستيدهاند ) در آنجا به كشمكش ( با معبودهاي خود ) ميپردازند و ميگويند :
تَاللَّهِ إِنْ کُنَّا لَفِی ضَلالٍ مُبِینٍ ﴿٩٧﴾
به خدا سوگند ما در گمراهي آشكاري بودهايم .
إِذْ نُسَوِّیکُمْ بِرَبِّ الْعَالَمِینَ ﴿٩٨﴾
آن زمان كه ما شما ( معبودان دروغين ) را با پروردگار جهانيان ( در عبادت و طاعت ) برابر ميدانستيم .
وَمَا أَضَلَّنَا إِلا الْمُجْرِمُونَ ﴿٩٩﴾
و ما را جز بزهكاران ( شياطين نام ) گمراه نكرده است .
فَمَا لَنَا مِنْ شَافِعِینَ ﴿١٠٠﴾
( اي واي بر ما ! امروز ) ما اصلاً شفاعت كنندگاني نداريم ( كه ما را برهانند ! ما كه معتقد به ميانجيگري ميانجيگران براي نجات خود بوديم ) .
وَلا صَدِیقٍ حَمِیمٍ ﴿١٠١﴾
( همچنين ، امروز ) دوست صميمي و دلسوزي هم نداريم ( تا دست كم گريهاي براي ما سر دهد ) .
فَلَوْ أَنَّ لَنَا کَرَّةً فَنَکُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ ﴿١٠٢﴾
كاش ! ( به جهان ) برگشتي داشتيم تا از زمره مؤمنان ميشديم ( و در پرتو ايمان درست و اعمال شايسته ، از عذاب دوزخ نجات مييافتيم و به بهشت در ميآمديم ) .
إِنَّ فِی ذَلِکَ لآیَةً وَمَا کَانَ أَکْثَرُهُمْ مُؤْمِنِینَ ﴿١٠٣﴾
بيگمان در اين ( سرگذشت ابراهيم ) پند و عبرتي ( براي عاقلان قوم تو و ساير فرزانگان ) است ، ولي ( جاي تعجّب است ) بيشتر آنان ايمان نداشته ( و ايمان نميآورند ) .
وَإِنَّ رَبَّکَ لَهُوَ الْعَزِیزُ الرَّحِیمُ ﴿١٠٤﴾
قطعاً پروردگارت ( بر انتقام از بيدينان ) توانا و ( نسبت به مؤمنان ) مهربان است .
کَذَّبَتْ قَوْمُ نُوحٍ الْمُرْسَلِینَ ﴿١٠٥﴾
( ماجراي آموزنده ديگري مربوط به قوم نوح است ) . قوم نوح پيغمبران را تكذيب كردند .
إِذْ قَالَ لَهُمْ أَخُوهُمْ نُوحٌ أَلا تَتَّقُونَ ﴿١٠٦﴾
زماني كه همنژادشان نوح بديشان گفت : هان ! پرهيزگاري كنيد !
إِنِّی لَکُمْ رَسُولٌ أَمِینٌ ﴿١٠٧﴾
قطعاً من براي شما پيغمبر اميني هستم .
فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَطِیعُونِ ﴿١٠٨﴾
از خدا بترسيد و از من اطاعت كنيد .
وَمَا أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِیَ إِلا عَلَى رَبِّ الْعَالَمِینَ ﴿١٠٩﴾
من در مقابل اين دعوت هيچ مزدي از شما نميخواهم . مزد من جز بر پروردگار جهانيان نيست .
فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَطِیعُونِ ﴿١١٠﴾
پس از خدا بترسيد و از من اطاعت كنيد .
قَالُوا أَنُؤْمِنُ لَکَ وَاتَّبَعَکَ الأرْذَلُونَ ﴿١١١﴾
گفتند : آيا ما ( اشراف و نجباء ) به شما ايمان بياوريم ، در حالي كه پستترين و بيارزشترين افراد از تو پيروي كردهاند ؟ ! ( چگونه انتظار داري افراد ثروتمند و والامقام ، با مشتي بيسر و پا و گمنام ، همراه و همنشين شوند ؟ ! ) .
قَالَ وَمَا عِلْمِی بِمَا کَانُوا یَعْمَلُونَ ﴿١١٢﴾
( نوح ) گفت : ( وظيفه من دعوت همگان به سوي حق و اصلاح جامعه است ) من چه ميدانم آنان چه كاري داشتهاند ؟ ( و گذشته ايشان چه بوده است ؟ مهم امروز است كه دعوت مرا پذيرفته و در مقام خودسازي برآمدهاند و در راه حق گام نهادهاند ) .
إِنْ حِسَابُهُمْ إِلا عَلَى رَبِّی لَوْ تَشْعُرُونَ ﴿١١٣﴾
حساب ( اعمال و جزاي كار ) ايشان جز بر عهده پروردگارم نيست ، اگر شما فهميده و باشعور باشيد ( ميدانستيد كه كار خوب و بد گذشته ايشان از ديد خدا پنهان نبوده است و سر و كارشان با خدا است نه با من ) .
وَمَا أَنَا بِطَارِدِ الْمُؤْمِنِینَ ﴿١١٤﴾
من هرگز مؤمنان را ( از پيش خود ) نميرانم ( تا دل شما را به دست آرم ) .
إِنْ أَنَا إِلا نَذِیرٌ مُبِینٌ ﴿١١٥﴾
من بيم دهنده آشكاري بيش نيستم .
قَالُوا لَئِنْ لَمْ تَنْتَهِ یَا نُوحُ لَتَکُونَنَّ مِنَ الْمَرْجُومِینَ ﴿١١٦﴾
گفتند : اي نوح ! اگر ( بدين رفتار و گفتار خود ) پايان ندهي ، قطعاً جزو سنگساران خواهي شد ( و بر سر تو همان خواهد آمد كه بر سر ساير مخالفان ما آمده است ) .
قَالَ رَبِّ إِنَّ قَوْمِی کَذَّبُونِ ﴿١١٧﴾
( نوح به پيشگاه خدا عرض كرد و ) گفت : پروردگارا ! قوم من ، مرا دروغگو ناميدند ( و دعوتم را نپذيرفتند ) !
فَافْتَحْ بَیْنِی وَبَیْنَهُمْ فَتْحًا وَنَجِّنِی وَمَنْ مَعِیَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ ﴿١١٨﴾
( اكنون كه هيچ راهي براي هدايت اين ستمگران باقي نمانده است و تمام تلاش و توانم بيفايده بوده است ) ميان من و اينان خودت داوري كن ( و كافران و مشركان را نابود فرما ) و من و مؤمناني را كه با من هستند ( از دست شكنجه و آزارشان ) نجات بده .
فَأَنْجَیْنَاهُ وَمَنْ مَعَهُ فِی الْفُلْکِ الْمَشْحُونِ ﴿١١٩﴾
ما او و كساني را كه با او بودند ، در كشتي پر ( از انسانها و حيوانهاي گوناگون و خوراك و نيازمنديهاي آنان و اينان ) نجات داديم .
ثُمَّ أَغْرَقْنَا بَعْدُ الْبَاقِینَ ﴿١٢٠﴾
سپس بقيّه را غرق كرديم .
إِنَّ فِی ذَلِکَ لآیَةً وَمَا کَانَ أَکْثَرُهُمْ مُؤْمِنِینَ ﴿١٢١﴾
بيگمان در اين ( سرگذشت نوح و سرنوشت مؤمنان و كافران ) عبرت سترگ و دليل بزرگي ( بر قدرت خدا و صدق پيغمبران ) است ، و بيشتر مردمان ( با وجود شنيدن داستان عبرتانگيزِ راه يافتگان و گمراهان و سرانجام كار ايشان ) ايمان نميآورند .
وَإِنَّ رَبَّکَ لَهُوَ الْعَزِیزُ الرَّحِیمُ ﴿١٢٢﴾
مسلّماً پروردگار تو چيره و توانا ( بر انتقام از ستمكاران ) و مهربان ( در حق پرهيزگاران ) است .
کَذَّبَتْ عَادٌ الْمُرْسَلِینَ ﴿١٢٣﴾
قوم عاد پيغمبران ( خدا ) را تكذيب كردند ( و دروغگو ناميدند ) .
إِذْ قَالَ لَهُمْ أَخُوهُمْ هُودٌ أَلا تَتَّقُونَ ﴿١٢٤﴾
بدان گاه كه برادرشان هود بديشان گفت : هان ! تقوا پيشه كنيد ( و پرهيزگار باشيد ، و از عذاب خدا بپرهيزيد ) .
إِنِّی لَکُمْ رَسُولٌ أَمِینٌ ﴿١٢٥﴾
من پيغمبر اميني براي شما هستم .
فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَطِیعُونِ ﴿١٢٦﴾
از خدا بترسيد و از من اطاعت كنيد .
وَمَا أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِیَ إِلا عَلَى رَبِّ الْعَالَمِینَ ﴿١٢٧﴾
من هيچ اجر و پاداشي در برابر اين دعوت از شما نميطلبم . اجر و پاداش من جز بر پروردگار جهانيان نميباشد .
أَتَبْنُونَ بِکُلِّ رِیعٍ آیَةً تَعْبَثُونَ ﴿١٢٨﴾
آيا شما بالاي هر بلندي و مكان مرتفعي كاخ سر به فلك كشيدهاي ميسازيد و ( در آن ) به خوشگذراني و كارهاي بيهوده ميپردازيد ؟
وَتَتَّخِذُونَ مَصَانِعَ لَعَلَّکُمْ تَخْلُدُونَ ﴿١٢٩﴾
و دژها و قلعههائي ميسازيد كه انگار جاودانه ميمانيد ؟
وَإِذَا بَطَشْتُمْ بَطَشْتُمْ جَبَّارِینَ ﴿١٣٠﴾
و هنگامي كه مجازات ميكنيد ، از حدّ تجاوز ميكنيد و همچون ستمگران و سركشان كيفر ميدهيد ( و در برابر كمترين جرم ، سنگينترين جريمه و سزا روا ميداريد و عدالت و ترحّمي نداريد ) .
فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَطِیعُونِ ﴿١٣١﴾
از خدا بترسيد و از من اطاعت كنيد .
وَاتَّقُوا الَّذِی أَمَدَّکُمْ بِمَا تَعْلَمُونَ ﴿١٣٢﴾
از ( خشم ) خدائي بپرهيزيد كه شما را با نعمتهائي كه ميدانيد ياري داده است .
أَمَدَّکُمْ بِأَنْعَامٍ وَبَنِینَ ﴿١٣٣﴾
شمار را ياري داده است با ( اعطاء ) چهارپايان و پسران .
وَجَنَّاتٍ وَعُیُونٍ ﴿١٣٤﴾
و با باغها و چشمهها .
إِنِّی أَخَافُ عَلَیْکُمْ عَذَابَ یَوْمٍ عَظِیمٍ ﴿١٣٥﴾
من ميترسم عذاب روز بزرگ ( قيامت ) گريبانگير شما شود .
قَالُوا سَوَاءٌ عَلَیْنَا أَوَعَظْتَ أَمْ لَمْ تَکُنْ مِنَ الْوَاعِظِینَ ﴿١٣٦﴾
آنان ( به هود پاسخ دادند و ) گفتند : براي ما تفاوت نميكند چه ما را اندرز بدهي يا ندهي ! ( بيهوده خود را خسته مكن و ما را درد سر مده ) .
إِنْ هَذَا إِلا خُلُقُ الأوَّلِینَ ﴿١٣٧﴾
اين ( چيزهائي كه به هم بافتهاي و به ما خواهي گفت ) جز شيوه و عادت پيشينيان نيست ( آناني كه در گذشته خود را پيغمبر ناميدهاند و دروغهائي را به گذشتگان تحويل دادهاند و ادعاهائي همچون ادّعاي تو داشتهاند ) .
وَمَا نَحْنُ بِمُعَذَّبِینَ ﴿١٣٨﴾
و ما ( نه در اين جهان و نه در آن جهان ) عذاب داده نميشويم .
فَکَذَّبُوهُ فَأَهْلَکْنَاهُمْ إِنَّ فِی ذَلِکَ لآیَةً وَمَا کَانَ أَکْثَرُهُمْ مُؤْمِنِینَ ﴿١٣٩﴾
قوم عاد ، هود را دروغگو ناميدند ( و رسالتش را نپذيرفتند ) و ما هم نابودشان كرديم . در اين ( سرگذشت قوم عاد ) عبرتي است ( براي كساني كه بخواهند از سرنوشت ديگران ، درسي و پندي بياموزند ) . اكثر قوم عاد ايمان نياوردند ( و راه كفر در پيش گرفتند و نتيجه آن را ديدند ) .
وَإِنَّ رَبَّکَ لَهُوَ الْعَزِیزُ الرَّحِیمُ ﴿١٤٠﴾
بيگمان پروردگار تو چيره و توانا ( بر درهم شكستن جبّاران ستمكار ) و مهربان ( در حق ضعيفان ديندار ) است .
کَذَّبَتْ ثَمُودُ الْمُرْسَلِینَ ﴿١٤١﴾
قوم ثمود پيغمبران را دروغگو ناميدند ( و از آنان فرمانبرداري نكردند ) .
إِذْ قَالَ لَهُمْ أَخُوهُمْ صَالِحٌ أَلا تَتَّقُونَ ﴿١٤٢﴾
آن زمان كه برادرشان صالح بديشان گفت : آيا تقواپيشه نميسازيد ؟ ( و از خدا نميترسيد ؟ ) .
إِنِّی لَکُمْ رَسُولٌ أَمِینٌ ﴿١٤٣﴾
من بيگمان برايتان پيغمبر اميني هستم .
فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَطِیعُونِ ﴿١٤٤﴾
پس از خدا بترسيد و از من اطاعت كنيد .
وَمَا أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِیَ إِلا عَلَى رَبِّ الْعَالَمِینَ ﴿١٤٥﴾
و در قبال تبليغ دعوت اجر و پاداشي از شما درخواست نميكنم . اجر و پاداش من جز بر پروردگار جهانيان نيست .
أَتُتْرَکُونَ فِی مَا هَا هُنَا آمِنِینَ ﴿١٤٦﴾
آيا ( چنين تصوّر ميكنيد كه جهان سراي جاودانگي است و ) شما در نهايت امن و امان در ناز و نعمت جهان رها ميشويد ؟
فِی جَنَّاتٍ وَعُیُونٍ ﴿١٤٧﴾
در ميان باغها و چشمهسارها ؟
وَزُرُوعٍ وَنَخْلٍ طَلْعُهَا هَضِیمٌ ﴿١٤٨﴾
و در ميان كشتزارها ، و نخلستانهائي كه ميوههاي نرم و شاداب و رسيده دارند ؟
وَتَنْحِتُونَ مِنَ الْجِبَالِ بُیُوتًا فَارِهِینَ ﴿١٤٩﴾
و ماهرانه در دل كوهها خانههائي را بتراشيد ( و بسازيد و در آنها به عيش و نوش بپردازيد ؟ )
فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَطِیعُونِ ﴿١٥٠﴾
از خدا بترسيد و از من اطاعت كنيد .
وَلا تُطِیعُوا أَمْرَ الْمُسْرِفِینَ ﴿١٥١﴾
و از فرمان اسراف كنندگان فرمانبرداري مكنيد .
الَّذِینَ یُفْسِدُونَ فِی الأرْضِ وَلا یُصْلِحُونَ ﴿١٥٢﴾
آن كساني كه در زمين تباهي مينمايند و اصلاح نميكنند .
قَالُوا إِنَّمَا أَنْتَ مِنَ الْمُسَحَّرِینَ ﴿١٥٣﴾
( قوم ثمود به صالح پاسخ دادند و ) گفتند : تو از زمره جادوشدگان و ديوانگان هستي و بس . ( اين است كه چنين پريشانگوئي و ياوهسرائي ميكني ) .
مَا أَنْتَ إِلا بَشَرٌ مِثْلُنَا فَأْتِ بِآیَةٍ إِنْ کُنْتَ مِنَ الصَّادِقِینَ ﴿١٥٤﴾
تو انساني همچون خود ما بيش نيستي ، ( آخر چگونه گمان ميبري كه پيغمبر شدهاي ؟ ) اگر از زمره راستگوياني ، معجزهاي را به ما بنما .
قَالَ هَذِهِ نَاقَةٌ لَهَا شِرْبٌ وَلَکُمْ شِرْبُ یَوْمٍ مَعْلُومٍ ﴿١٥٥﴾
( هنگامي كه خدا شتر مادهاي را معجزهآسا براي صالح پديدار كرد ، صالح بديشان ) گفت : اين شتري است ( كه خدا آن را معجزه شما نموده است ) . يك روز سهم آب متعلّق به آن و روز جداگانه ديگري سهم آب متعلّق به شما است .
وَلا تَمَسُّوهَا بِسُوءٍ فَیَأْخُذَکُمْ عَذَابُ یَوْمٍ عَظِیمٍ ﴿١٥٦﴾
كمترين آزاري به آن نرسانيد كه اگر چنين كنيد عذاب روز بزرگ ، شما را فرو خواهد گرفت .
فَعَقَرُوهَا فَأَصْبَحُوا نَادِمِینَ ﴿١٥٧﴾
ولي آنان شتر را ( با تير ) كشتند و ( عذاب خدا را در چند قدمي خود ديدند و از كرده خود ) پشيمان شدند .
فَأَخَذَهُمُ الْعَذَابُ إِنَّ فِی ذَلِکَ لآیَةً وَمَا کَانَ أَکْثَرُهُمْ مُؤْمِنِینَ ﴿١٥٨﴾
عذاب ايشان را فرو گرفت ( و پشيماني بديشان سودي نبخشيد ) . مسلّماً در اين ( سرگذشتِ پايمردي پيغمبران و مؤمنان ، و سرنوشت كافران و ظالمان ) درس عبرتي ( براي مردمان ، و همچنين نشانهاي از قدرت خداوند جهان در ياري دينداران و نابودي بيدينان و گردنكشان تاريخ ) است . و اكثر ( قوم ثمود هم ايمان نياوردند و همچون قوم عاد ) ايشان ( نيز از زمره ) مؤمنان نشدند .
وَإِنَّ رَبَّکَ لَهُوَ الْعَزِیزُ الرَّحِیمُ ﴿١٥٩﴾
بيگمان پروردگار تو چيره ( بر گردنكشان و ) مهربان ( در حق مؤمنان ) است .
کَذَّبَتْ قَوْمُ لُوطٍ الْمُرْسَلِینَ ﴿١٦٠﴾
قوم لوط پيغمبران را دروغگو ناميدند ( و از ايشان پيروي نكردند ) .
إِذْ قَالَ لَهُمْ أَخُوهُمْ لُوطٌ أَلا تَتَّقُونَ ﴿١٦١﴾
آن زمان كه برادرشان لوط بديشان گفت : هان ! پرهيزگاري كنيد .
إِنِّی لَکُمْ رَسُولٌ أَمِینٌ ﴿١٦٢﴾
بيگمان من پيغمبر اميني براي شما هستم .
فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَطِیعُونِ ﴿١٦٣﴾
از خدا بترسيد و از من اطاعت كنيد .
وَمَا أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِیَ إِلا عَلَى رَبِّ الْعَالَمِینَ ﴿١٦٤﴾
در برابر اين ( دعوت آسماني ) مزدي از شما نميخواهم . اجر و پاداش من جز بر پروردگار جهانيان نيست .
أَتَأْتُونَ الذُّکْرَانَ مِنَ الْعَالَمِینَ ﴿١٦٥﴾
آيا در ميان جهانيان ، به سراغ جنس ذكور ميرويد ( و با ايشان به جاي زنان آميزش مينمائيد ؟ ) .
وَتَذَرُونَ مَا خَلَقَ لَکُمْ رَبُّکُمْ مِنْ أَزْوَاجِکُمْ بَلْ أَنْتُمْ قَوْمٌ عَادُونَ ﴿١٦٦﴾
و همسراني را كه پروردگارتان برايتان آفريده است رها ميسازيد . بلكه اصلاً شما قومي هستيد كه ( با ارتكاب همه معاصي ، در ظلم به خود و جامعه ) از حدّ ميگذريد ( و مرزي ميان خوب و بد به رسميّت نميشناسيد ) .
قَالُوا لَئِنْ لَمْ تَنْتَهِ یَا لُوطُ لَتَکُونَنَّ مِنَ الْمُخْرَجِینَ ﴿١٦٧﴾
گفتند : اي لوط ! اگر ( از اين سخنان ) دست نكشي ، از زمره تبعيد شدگان ( از شهر و ديار ما ) خواهي بود .
قَالَ إِنِّی لِعَمَلِکُمْ مِنَ الْقَالِینَ ﴿١٦٨﴾
( لوط بديشان پاسخ داد و ) گفت : من از كار شما نفرت دارم ( و زشت و ناپسندش ميدانم ) .
رَبِّ نَجِّنِی وَأَهْلِی مِمَّا یَعْمَلُونَ ﴿١٦٩﴾
پروردگارا ! مرا و اهل و عيال و پيروان مرا از ( عذابي كه سزاوار ) كارهاي ايشان ( است ) به دور و محفوظ دار !
فَنَجَّیْنَاهُ وَأَهْلَهُ أَجْمَعِینَ ﴿١٧٠﴾
ما او را و جملگي خاندان و پيروان او را ( از عذاب و بلاي نابودكننده ناشي از كردار بزهكاران ) رهائي بخشيديم .
إِلا عَجُوزًا فِی الْغَابِرِینَ ﴿١٧١﴾
مگر پيرزني را كه ( همسر او بود ، و به سبب همكاري با بزهكاران ) از هلاك شدگان گرديد .
ثُمَّ دَمَّرْنَا الآخَرِینَ ﴿١٧٢﴾
سپس ما ديگران را نابود كرديم ( و جملگي اهل شهر را با شهر زير و رو نموده و درهم كوبيديم ) .
وَأَمْطَرْنَا عَلَیْهِمْ مَطَرًا فَسَاءَ مَطَرُ الْمُنْذَرِینَ ﴿١٧٣﴾
و بر سرشان باران ( سنگ ) را بارانديم امّا چه باران بدي كه اين گروه تهديد شدگان را فرو گرفت ! ( باراني كه سخت شهر و ديارشان را ويران و نابود كرد ) .
إِنَّ فِی ذَلِکَ لآیَةً وَمَا کَانَ أَکْثَرُهُمْ مُؤْمِنِینَ ﴿١٧٤﴾
در اين ( ماجراي قوم لوط ) درس عبرتي ( براي هوشياران ) است ، و بيشتر آن قوم ايمان نياوردند ( و سزاي خود را ديدند ) .
وَإِنَّ رَبَّکَ لَهُوَ الْعَزِیزُ الرَّحِیمُ ﴿١٧٥﴾
قطعاً پروردگار تو چيره ( بر نابودي بزهكاران و جبّاران تاريخ ) و مهربان ( در حق مؤمنان ) است .
کَذَّبَ أَصْحَابُ الأیْکَةِ الْمُرْسَلِینَ ﴿١٧٦﴾
ساكنان اَيْكَه پيغمبران را دروغگو ناميدند ( و از ايشان پيروي نكردند ) .
إِذْ قَالَ لَهُمْ شُعَیْبٌ أَلا تَتَّقُونَ ﴿١٧٧﴾
هنگامي كه شعيب بديشان گفت : هان ! پرهيزگاري كنيد .
إِنِّی لَکُمْ رَسُولٌ أَمِینٌ ﴿١٧٨﴾
مسلّماً من براي شما پيغمبر اميني هستم .
فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَطِیعُونِ ﴿١٧٩﴾
از خدا بترسيد و از من پيروي كنيد .
وَمَا أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِیَ إِلا عَلَى رَبِّ الْعَالَمِینَ ﴿١٨٠﴾
من در برابر دعوت خود هيچ گونه پاداشي از شما نميخواهم و پاداش من جز بر پروردگار جهانيان نيست .
أَوْفُوا الْکَیْلَ وَلا تَکُونُوا مِنَ الْمُخْسِرِینَ ﴿١٨١﴾
پيمانه را به تمام و كمال بپردازيد ، و از زمره كمدهندگان ( جنس به مردم و كاهندگان اموال ايشان ) نباشيد .
وَزِنُوا بِالْقِسْطَاسِ الْمُسْتَقِیمِ ﴿١٨٢﴾
و با ترازوي درست ( اشياء و اجناس را ) بكشيد .
وَلا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْیَاءَهُمْ وَلا تَعْثَوْا فِی الأرْضِ مُفْسِدِینَ ﴿١٨٣﴾
و اشياء مردم را نكاهيد ( و حقوق ايشان را ضايع نكنيد ) و در زمين تباهي نورزيد .
وَاتَّقُوا الَّذِی خَلَقَکُمْ وَالْجِبِلَّةَ الأوَّلِینَ ﴿١٨٤﴾
و بپرهيزيد از ( عذاب ) كسي كه شما و نسلهاي گذشته را آفريده است .
قَالُوا إِنَّمَا أَنْتَ مِنَ الْمُسَحَّرِینَ ﴿١٨٥﴾
گفتند : تو قطعاً از جمله جادوشدگان و ديوانگاني .
وَمَا أَنْتَ إِلا بَشَرٌ مِثْلُنَا وَإِنْ نَظُنُّکَ لَمِنَ الْکَاذِبِینَ ﴿١٨٦﴾
تو انساني جز ما نيستي و ما مسلّماً تو را از زمره دروغگويان ميدانيم .
فَأَسْقِطْ عَلَیْنَا کِسَفًا مِنَ السَّمَاءِ إِنْ کُنْتَ مِنَ الصَّادِقِینَ ﴿١٨٧﴾
اگر راست ميگوئي ( كه پيغمبري ) تكّههائي از آسمان بر سر ما فرو ريز .
قَالَ رَبِّی أَعْلَمُ بِمَا تَعْمَلُونَ ﴿١٨٨﴾
( شعيب بديشان ) گفت : پروردگار من آگاهتر ( از هر كسي ) از كارهائي است كه شما ميكنيد ( و معاصي و گناهاني كه ميورزيد . مطمئنّاً عذاب درخور گناهتان را در وقت مقدّر به شما ميرساند ) .
فَکَذَّبُوهُ فَأَخَذَهُمْ عَذَابُ یَوْمِ الظُّلَّةِ إِنَّهُ کَانَ عَذَابَ یَوْمٍ عَظِیمٍ ﴿١٨٩﴾
او را تكذيب كردند و در نتيجه عذاب روزِ ابر ايشان را فرو گرفت ( و آتش سوزان آنان را سوزاند ) . واقعاً عذاب روز بزرگي بود .
إِنَّ فِی ذَلِکَ لآیَةً وَمَا کَانَ أَکْثَرُهُمْ مُؤْمِنِینَ ﴿١٩٠﴾
همانا در اين ( سرگذشت نيز ) درس عبرتي است ( براي عاقلان ) و بيشتر ايشان ( هم ) ايمان نياوردند ( و جزاي خود را ديدند ) .
وَإِنَّ رَبَّکَ لَهُوَ الْعَزِیزُ الرَّحِیمُ ﴿١٩١﴾
بيگمان پروردگارت چيره و مهربان است .
وَإِنَّهُ لَتَنْزِیلُ رَبِّ الْعَالَمِینَ ﴿١٩٢﴾
اين ( قرآن ) فرو فرستاده پروردگار جهانيان است ( و همه سرگذشتهاي مذكور در آن راست ، و احكام آن تا روز قيامت برجا و واجبالاجرا است ) .
نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الأمِینُ ﴿١٩٣﴾
جبرئيل آن را فرو آورده است .
عَلَى قَلْبِکَ لِتَکُونَ مِنَ الْمُنْذِرِینَ ﴿١٩٤﴾
بر قلب تو ، تا از زمره بيم دهندگان باشي .
بِلِسَانٍ عَرَبِیٍّ مُبِینٍ ﴿١٩٥﴾
با زبان عربي روشن و آشكاري است .
وَإِنَّهُ لَفِی زُبُرِ الأوَّلِینَ ﴿١٩٦﴾
( وصف ) اين قرآن در كتابهاي پيشينيان ( از قبيل تورات و انجيل ) موجود است .
أَوَلَمْ یَکُنْ لَهُمْ آیَةً أَنْ یَعْلَمَهُ عُلَمَاءُ بَنِی إِسْرَائِیلَ ﴿١٩٧﴾
آيا همين نشانه براي ( ايمان آوردن ) ايشان كافي نيست كه علماي بنياسرائيل ( به خوبي ) از آن آگاهند ؟ !
وَلَوْ نَزَّلْنَاهُ عَلَى بَعْضِ الأعْجَمِینَ ﴿١٩٨﴾
اگر قرآن را بر يكي از غير عربها نازل ميكرديم .
فَقَرَأَهُ عَلَیْهِمْ مَا کَانُوا بِهِ مُؤْمِنِینَ ﴿١٩٩﴾
و او قرآن را براي آنان ميخواند ( به گونه كاملاً رسا و گويا و صحيح و زيبا ) به آن ايمان نميآوردند .
کَذَلِکَ سَلَکْنَاهُ فِی قُلُوبِ الْمُجْرِمِینَ ﴿٢٠٠﴾
ما اين گونه قرآن را ( با بياني گويا و رسا ، و به شيوه ساده و آسان ، توسّط فردي از خودشان ) به دلهاي بزهكاران وارد ميگردانيم ( و فصاحت و بلاغت و اعجاز آن را بديشان ميفهمانيم . امّا . . . )
لا یُؤْمِنُونَ بِهِ حَتَّى یَرَوْا الْعَذَابَ الألِیمَ ﴿٢٠١﴾
( امّا ايشان ، به سبب دلهاي بيماري كه دارند ) بدان ايمان نميآورند ، تا عذاب دردناك را ( و مجازات شديدي را كه بدان بيم داده شده بودند ) ميبينند . ( امّا چه فايده كه ديگر ايمان ايشان پذيرفته و سودمند نيست ) .
فَیَأْتِیَهُمْ بَغْتَةً وَهُمْ لا یَشْعُرُونَ ﴿٢٠٢﴾
عذاب ، ناگهاني گريبانگير ايشان ميگردد . به گونهاي كه نميفهمند ( چگونه و از كجا سر رسيده است ) .
فَیَقُولُوا هَلْ نَحْنُ مُنْظَرُونَ ﴿٢٠٣﴾
( و به هنگام نزول عذاب فرياد برميآورند ) و ميگويند : آيا به ما مهلتي و فرصتي داده ميشود ؟ ! ( آخر اكنون همه چيز را ميدانيم و سخت پشيمانيم و گوش بفرمانيم ! مگر چنين چيزي ممكن است ؟ ! ) .
أَفَبِعَذَابِنَا یَسْتَعْجِلُونَ ﴿٢٠٤﴾
آيا درخواست سرعت گرفتن و جلو افتادن ( نزول ) عذاب ما را داشتند ؟ !
أَفَرَأَیْتَ إِنْ مَتَّعْنَاهُمْ سِنِینَ ﴿٢٠٥﴾
بگو ببينم ، اگر ما سالهاي ديگري ايشان را ( از اين زندگي دنيا ) بهرهمند سازيم ( و با خوشي و خرّمي مدّت ديگري را بسر ببرند ) .
ثُمَّ جَاءَهُمْ مَا کَانُوا یُوعَدُونَ ﴿٢٠٦﴾
سپس عذابي كه به آنان وعده داده ميشود ، دامنگيرشان گردد .
مَا أَغْنَى عَنْهُمْ مَا کَانُوا یُمَتَّعُونَ ﴿٢٠٧﴾
اين تمتّع و بهرهگيري از دنيا ، براي آنان چه سودي خواهد داشت ؟
وَمَا أَهْلَکْنَا مِنْ قَرْیَةٍ إِلا لَهَا مُنْذِرُونَ ﴿٢٠٨﴾
ما اهل هيچ شهر و دياري را هلاك نكردهايم ، مگر اين كه بيم دهندگاني ( از پيغمبران ) داشتهاند ( و قبلاً به ميان ايشان رفتهاند و به اندرز و رهنمودشان برخاستهاند و آنان را به اوامر و نواهي خدا آشنا ساختهاند ) .
ذِکْرَى وَمَا کُنَّا ظَالِمِینَ ﴿٢٠٩﴾
تا متذكّر شوند و بيدار گردند . ما هرگز ستمگر نبودهايم ( تا پيش از ارسال پيغمبران و اتمام حجّت بر مردمان ، ايشان را عذاب دهيم ) .
وَمَا تَنَزَّلَتْ بِهِ الشَّیَاطِینُ ﴿٢١٠﴾
اين قرآن را شياطين فرو نياوردهاند ( و بلكه جبريل آن را فرو آورده است ) .
وَمَا یَنْبَغِی لَهُمْ وَمَا یَسْتَطِیعُونَ ﴿٢١١﴾
( اصلاً اين كار ) ايشان را نسزد ، و توانائي ( چنين كاري را ) ندارند .
إِنَّهُمْ عَنِ السَّمْعِ لَمَعْزُولُونَ ﴿٢١٢﴾
قطعاً ايشان از گوش فرا دادن ( به فرشتگان و دريافت پيام آسماني از ايشان ) محروم و بركنارند .
فَلا تَدْعُ مَعَ اللَّهِ إِلَهًا آخَرَ فَتَکُونَ مِنَ الْمُعَذَّبِینَ ﴿٢١٣﴾
بجز خدا معبودي را به فرياد مخوان و پرستش مكن ، كه ( اگر چنين كني ) از زمره عذاب شوندگان خواهي بود .
وَأَنْذِرْ عَشِیرَتَکَ الأقْرَبِینَ ﴿٢١٤﴾
خويشاوندان نزديك خود را ( از شرك و مخالفت با فرمان پروردگار ) بترسان ( و آنان را به سوي توحيد و دادگري فرا خوان ) .
وَاخْفِضْ جَنَاحَکَ لِمَنِ اتَّبَعَکَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ ﴿٢١٥﴾
و بال ( محبّت و مودّت ) خود را براي مؤمناني كه از تو پيروي ميكنند بگستران .
فَإِنْ عَصَوْکَ فَقُلْ إِنِّی بَرِیءٌ مِمَّا تَعْمَلُونَ ﴿٢١٦﴾
و اگر آنان ( كه خويشان تو ميباشند ) از فرمان تو سركشي كردند ، بگو : من از كار شما بيزارم ( و شما را دوست نميدارم ) .
وَتَوَکَّلْ عَلَى الْعَزِیزِ الرَّحِیمِ ﴿٢١٧﴾
و بر خداي چيره و مهربان توكّل كن .
الَّذِی یَرَاکَ حِینَ تَقُومُ ﴿٢١٨﴾
آن خدائي كه تو را ميبيند بدان گاه كه ( براي نماز تهجّد ) برميخيزي .
وَتَقَلُّبَکَ فِی السَّاجِدِینَ ﴿٢١٩﴾
و ( همچنين ميبيند ) حركت ( قيام و ركوع و سجود و نشست و برخاست ) تو را در ميان ( صف جماعت ) سجده برندگان .
إِنَّهُ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ ﴿٢٢٠﴾
چرا كه او بس شنوا و آگاه است .
هَلْ أُنَبِّئُکُمْ عَلَى مَنْ تَنَزَّلُ الشَّیَاطِینُ ﴿٢٢١﴾
آيا به شما خبر بدهم شياطين بر چه كسي نازل ميشوند ( و القاء وسوسه ميكنند ؟ ) .
تَنَزَّلُ عَلَى کُلِّ أَفَّاکٍ أَثِیمٍ ﴿٢٢٢﴾
بر كساني نازل ميگردند كه كذّاب و بس گناهكار باشند . ( چرا كه كاهنان و غيبگويان دروغزن و پلشت ميباشند ) .
یُلْقُونَ السَّمْعَ وَأَکْثَرُهُمْ کَاذِبُونَ ﴿٢٢٣﴾
( به شياطين ) گوش فرا ميدهند ، و بيشترشان دروغگويند ( و از پيش خود چيزهائي به هم ميبافند ) .
وَالشُّعَرَاءُ یَتَّبِعُهُمُ الْغَاوُونَ ﴿٢٢٤﴾
سرگشتگان و گمراهان از شعراء پيروي ميكنند .
أَلَمْ تَرَ أَنَّهُمْ فِی کُلِّ وَادٍ یَهِیمُونَ ﴿٢٢٥﴾
مگر نميبيني كه آنان به هر راهي بيهدف پا ميگذارند ( و غرق تخيّلات و تشبيهات شاعرانه خويش بوده و در بند منطق و استدلال نميباشند ؟ ) .
وَأَنَّهُمْ یَقُولُونَ مَا لا یَفْعَلُونَ ﴿٢٢٦﴾
و اين كه ايشان چيزهائي ميگويند كه خودشان انجام نميدهند و بدانها عمل نميكنند .
إِلا الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَذَکَرُوا اللَّهَ کَثِیرًا وَانْتَصَرُوا مِنْ بَعْدِ مَا ظُلِمُوا وَسَیَعْلَمُ الَّذِینَ ظَلَمُوا أَیَّ مُنْقَلَبٍ یَنْقَلِبُونَ ﴿٢٢٧﴾
مگر شاعراني كه مؤمن هستند و كارهاي شايسته و بايسته ميكنند و بسيار خدا را ياد مينمايند ( و اشعارشان مردم را به ياد خدا مياندازد ) و هنگامي كه مورد ستم قرار ميگيرند ( با اين ذوق خويش خود را و ساير مؤمنان را ) ياري ميدهند . و كساني كه ستم ميكنند خواهند دانست كه بازگشتشان به كجا و سرنوشتشان چگونه است !