سُوۡرَةُ الاٴنبیَاء
.
بِسۡمِ ٱللهِ ٱلرَّحۡمَـٰنِ ٱلرَّحِيمِ
به نام خداوند بخشنده مهربان .
اقْتَرَبَ لِلنَّاسِ حِسَابُهُمْ وَهُمْ فِي غَفْلَةٍ مَّعْرِضُونَ ﴿۱﴾
( زمان ) محاسبه مردمان ( كفرپيشه چون قريش بسيار ) بديشان نزديك است در حالي كه آنان غافل ( از هول و هراس آن ) و رويگردان ( از ايمان بدان ) ميباشند .
مَا يَأْتِيهِم مِّن ذِكْرٍ مَّن رَّبِّهِم مُّحْدَثٍ إِلَّا اسْتَمَعُوهُ وَهُمْ يَلْعَبُونَ ﴿۲﴾
هيچ بخش تازهاي از قرآن ( و اندرز جديدي ) از سوي پروردگارشان بديشان نميرسد مگر اين كه آن را به شوخي ميشنوند و به بازي ميگيرند .
لَاهِيَةً قُلُوبُهُمْ وَأَسَرُّواْ النَّجْوَى الَّذِينَ ظَلَمُواْ هَلْ هَذَا إِلَّا بَشَرٌ مِّثْلُكُمْ أَفَتَأْتُونَ السِّحْرَ وَأَنتُمْ تُبْصِرُونَ ﴿۳﴾
( آنان در حالي هستند كه ) دلهايشان غافل است ( از انديشيدن درباره آن ) . چنين ستمپيشگاني گفتگوهاي درِگوشي ( خود را كه براي توطئه عليه پيغمبر و قرآن انجام ميدادند ) پنهان ميداشتند ( و به همديگر ) ميگفتند : مگر اين ( شخص كه ادّعاي پيغمبري ميكند ) انساني همچون شما نيست ؟ ( حال كه او بشر عادي و همسان با شما است و كلام جادوئي دارد ) آيا به سراغ جادو ميرويد ( و آن را ميپذيريد ) گرچه ميبينيد ( كه جادو است ؟ ! ) .
قَالَ رَبِّي يَعْلَمُ الْقَوْلَ فِي السَّمَاء وَالأَرْضِ وَهُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ ﴿۴﴾
( خدا پيغمبر را از سخنان پنهاني و توطئههاي نهاني ايشان بياگاهانيد ، و او بديشان ) گفت : پروردگارم ميداند سخني را كه در آسمان و سخني را كه در زمين گفته شود ؛ چرا كه او شنواي ( هر گفتاري و ) آگاه ( از هر كرداري ) است .
بَلْ قَالُواْ أَضْغَاثُ أَحْلاَمٍ بَلِ افْتَرَاهُ بَلْ هُوَ شَاعِرٌ فَلْيَأْتِنَا بِآيَةٍ كَمَا أُرْسِلَ الأَوَّلُونَ ﴿۵﴾
( ستمكاران كفرپيشه به اين هم اكتفاء نميكنند كه ميگويند : محمّد انسان عادي است و پيغمبر نبوده ، و قرآن هم جادوئي بيش نيست ) بلكه ميگويند : ( قرآن ) خوابهاي آشفته و پراكندهاي بيش نيست ، نخير او اصلاً آن را از پيش خود ساخته است ( و به خدا نسبت داده است ) ، نخير اصلاً او شاعري است ( و قرآن مجموعهاي از تخيّلات شاعرانه خودش ميباشد . اگر وي راست ميگويد كه فرستاده خدا است ) پس او معجزهاي را به ما ارائه دهد كه ( از جنس معجزاتي باشد كه ) پيغمبران پيشين ( از خود نموده و ) با آن فرستاده شدهاند .
مَا آمَنَتْ قَبْلَهُم مِّن قَرْيَةٍ أَهْلَكْنَاهَا أَفَهُمْ يُؤْمِنُونَ ﴿۶﴾
مردمان پيشيني كه قبل از ايشان بودهاند ( و تقاضاي معجزات گوناگون نمودهاند ) هر كدام كه ايمان نياوردهاند نابودشان كردهايم . ( قبلاً هم مشيّت خدا بر اين تعلّق گرفته است كه مادام تو در ميان قريش باشي ، خدا ايشان را به عذابي گرفتار نكند كه مايه نابوديشان گردد ) . مگر آنان ايمان ميآورند ؟ ! ( ممكن نيست ) .
وَمَا أَرْسَلْنَا قَبْلَكَ إِلاَّ رِجَالاً نُّوحِي إِلَيْهِمْ فَاسْأَلُواْ أَهْلَ الذِّكْرِ إِن كُنتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ ﴿۷﴾
( تنها تو نيستي كه پيغمبري ، و در عين حال انسان . بلكه ) پيش از تو جز مرداني را برنينگيختهايم كه بديشان ( دين آسماني را ) وحي كردهايم . از ( اهل علم و ) آشنايان به كتابهايآسماني بپرسيد اگر اين را نميدانيد .
وَمَا جَعَلْنَاهُمْ جَسَدًا لَّا يَأْكُلُونَ الطَّعَامَ وَمَا كَانُوا خَالِدِينَ ﴿۸﴾
ما پيغمبران را به صورت كالبدهائي كه غذا نخورند نيافريدهايم ( بلكه آنان انسان بوده و همچون انسانهاي ديگر خوردهاند و نوشيدهاند و زندگي كردهاند و مردهاند ) و عمر جاويدان هم نداشتهاند .
ثُمَّ صَدَقْنَاهُمُ الْوَعْدَ فَأَنجَيْنَاهُمْ وَمَن نَّشَاء وَأَهْلَكْنَا الْمُسْرِفِينَ ﴿۹﴾
( ما به پيغمبران خود وعده داده بوديم كه آنان را از چنگال دشمنان رهائي بخشيم و نقشههايشان را نقش برآب كنيم . آري ما سرانجام ) به وعده وفا كردهايم و صدق آن را بديشان نمودهايم و آنان و همه كساني را كه خواستهايم ، نجات بخشيدهايم ، و زيادهروي كنندگان ( در تكذيب و تعذيب پيغمبران ) را نابود كردهايم .
لَقَدْ أَنزَلْنَا إِلَيْكُمْ كِتَابًا فِيهِ ذِكْرُكُمْ أَفَلَا تَعْقِلُونَ ﴿۱۰﴾
ما برايتان كتابي ( به نام قرآن ) نازل كردهايم كه وسيله بيداري و آوازه و بزرگواري شما است . آيا نميفهميد ( كه سود و عظمتتان در چيست ؟ ! ) .
وَكَمْ قَصَمْنَا مِن قَرْيَةٍ كَانَتْ ظَالِمَةً وَأَنشَأْنَا بَعْدَهَا قَوْمًا آخَرِينَ ﴿۱۱﴾
بسيار بوده است كه ( اهالي ) آباديهاي ستمگري را ( به سبب كفرشان ) نابود كردهايم و پس از ايشان ، گروههاي ديگري را روي كار آوردهايم .
فَلَمَّا أَحَسُّوا بَأْسَنَا إِذَا هُم مِّنْهَا يَرْكُضُونَ ﴿۱۲﴾
آنان هنگامي كه عذاب ما را احساس كردهاند ، ناگهان پاي به فرار گذاشتهاند ( و براي نجات خويش همچون چهارپايان به اين سو و آن سو گريختهاند ) .
لَا تَرْكُضُوا وَارْجِعُوا إِلَى مَا أُتْرِفْتُمْ فِيهِ وَمَسَاكِنِكُمْ لَعَلَّكُمْ تُسْأَلُونَ ﴿۱۳﴾
( امّا به عنوان تمسخر و استهزاء بديشان گفته شده است : ) نگريزيد و باز گرديد به سوي زندگاني پرناز و نعمتي كه در آن بسر ميبرديد و به سوي كاخها و قصرهاي پرزرق و برقتان ! شايد ( خدمتگزاران و اطرافيانتان به شما نياز داشته باشند و ) از شما ( كمكي و چيزي ) خواسته شود ( و به رأي و نظرتان محتاج باشند ) .
قَالُوا يَا وَيْلَنَا إِنَّا كُنَّا ظَالِمِينَ ﴿۱۴﴾
ميگويند : واي بر ما ! ما ستمگر بودهايم ( و با كفر ورزيدن ، بر خود ستم كردهايم ، و هم اينك به آتش ميسوزيم ) .
فَمَا زَالَت تِّلْكَ دَعْوَاهُمْ حَتَّى جَعَلْنَاهُمْ حَصِيدًا خَامِدِينَ ﴿۱۵﴾
پيوسته اين ، فرياد ايشان خواهد بود ( و « واي بر ما » را تكرار ميكنند ) تا اين كه آنان را درويده و فرو افتاده مينمائيم ( و ايشان را از پاي مياندازيم و هلاكشان ميسازيم ) .
وَمَا خَلَقْنَا السَّمَاء وَالْأَرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا لَاعِبِينَ ﴿۱۶﴾
ما كه آسمان و زمين و آنچه در ميان آنها است براي بازي و شوخي نيافريدهايم ( و بيهوده و بيهدف ساخته و پرداخته نساختهايم ) .
لَوْ أَرَدْنَا أَن نَّتَّخِذَ لَهْوًا لَّاتَّخَذْنَاهُ مِن لَّدُنَّا إِن كُنَّا فَاعِلِينَ ﴿۱۷﴾
( به فرض محال ) اگر ميخواستيم سرگرمي انتخاب كنيم ، چيزي مناسب خود انتخاب ميكرديم ( و لهو و لعب خدايانهاي برميگزيديم ) . ما چنين كاري را نميكنيم .
بَلْ نَقْذِفُ بِالْحَقِّ عَلَى الْبَاطِلِ فَيَدْمَغُهُ فَإِذَا هُوَ زَاهِقٌ وَلَكُمُ الْوَيْلُ مِمَّا تَصِفُونَ ﴿۱۸﴾
بلكه ( ما چنين نميخواهيم و ) حق را به جان باطل مياندازيم ، و حق مغز سر باطل را از هم ميپاشد و باطل هرچه زودتر محو و نابود ميشود . واي بر شما ( اي كافران ) به سبب توصيفي كه ميكنيد ( از بيهدفي جهان ، و از افترائي كه بر خدا و فرستاده يزدان ميبنديد ).
وَلَهُ مَن فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَنْ عِندَهُ لَا يَسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِهِ وَلَا يَسْتَحْسِرُونَ ﴿۱۹﴾
از آن او است هر كه و هر چه در آسمانها و زمين است ، ( و لذا تنها شايسته پرستش او است ) و كساني كه در پيشگاه وي هستند ( و مقرّبان درگاه پروردگارند ، يعني فرشتگان ) از پرستش او سر باز نميزنند و خويشتن را بالاتر از عبادتش نميدانند و ( از بندگي شبانهروزي خود هرگز ) خسته نميگردند .
يُسَبِّحُونَ اللَّيْلَ وَالنَّهَارَ لَا يَفْتُرُونَ ﴿۲۰﴾
شب و روز ( دائماً به تعظيم و تمجيد خدا مشغولند و پيوسته ) سرگرم تسبيح و تقديسند و سستي به خود راه نميدهند .
أَمِ اتَّخَذُوا آلِهَةً مِّنَ الْأَرْضِ هُمْ يُنشِرُونَ ﴿۲۱﴾
( فرشتگان مقرّب اين چنين به عبادات مشغولند ، و امّا اينان ) آيا خداياني از ( سنگ و چوب و فلز و ديگر اشياء ) زمين را به خدائي گرفتهاند كه ( انگار قادرند مردگان را ) زندگي دوباره بخشند ؟ !
لَوْ كَانَ فِيهِمَا آلِهَةٌ إِلَّا اللَّهُ لَفَسَدَتَا فَسُبْحَانَ اللَّهِ رَبِّ الْعَرْشِ عَمَّا يَصِفُونَ ﴿۲۲﴾
اگر در آسمانها و زمين ، غير از يزدان ، معبودها و خداياني ميبودند و ( امور جهان را ميچرخاندند ) قطعاً آسمانها و زمين تباه ميگرديد ( و نظام گيتي به هم ميخورد . چرا كه بودن دو شاه در كشوري و دو رئيس در ادارهاي ، نظم و ترتيب را به هم ميزند ) . لذا يزدان صاحب سلطنت جهان ، بسي برتر از آن چيزهائي است كه ايشان ( بدو نسبت ميدهند و ) بر زبان ميرانند .
لَا يُسْأَلُ عَمَّا يَفْعَلُ وَهُمْ يُسْأَلُونَ ﴿۲۳﴾
خداوند در برابر كارهائي كه ميكند ، مورد بازخواست قرار نميگيرد ( و بازپرسي نميشود ، و كسي حق خُردهگيري ندارد ) ولي ديگران مورد بازخواست و پرسش قرار ميگيرند ( و در افعال و اقوالشان جاي ايراد و سؤال بسيار است ) .
أَمِ اتَّخَذُوا مِن دُونِهِ آلِهَةً قُلْ هَاتُوا بُرْهَانَكُمْ هَذَا ذِكْرُ مَن مَّعِيَ وَذِكْرُ مَن قَبْلِي بَلْ أَكْثَرُهُمْ لَا يَعْلَمُونَ الْحَقَّ فَهُم مُّعْرِضُونَ ﴿۲۴﴾
آيا آنان غير از يزدان ، معبودهائي را ( سزاوار پرستش ديده و ) به خدائي گرفتهاند ؟ ! بگو : دليل خود را ( بر اين شرك ) بيان داريد . اين ( قرآن است كه ) راهنماي كساني است كه با من همراهند ( و پسينيان بشمارند ) و اين ( هم تورات و انجيل و ديگر كتابهاي آسماني كه ) راهنماي كساني بوده كه قبل از من ميزيستهاند ( و پيشينيان ناميده ميشوند . هيچ كدام شرك را جائز نميدانند و بلكه مردمان را به توحيد و يكتاپرستي ميخوانند . لذا گمان شما در امر شرك ، نه بر عقل و نه بر نقل استوار است ) . اصلاً اغلب آنان ( اين كتابها را انديشمندانه بررسي نكردهاند و چيزي از ) حق نميدانند ، و اين است كه ( از يكتاپرستي و ايمانِ ناآلوده به كثافت شرك ) روي گردانند .
وَمَا أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِكَ مِن رَّسُولٍ إِلَّا نُوحِي إِلَيْهِ أَنَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنَا فَاعْبُدُونِ ﴿۲۵﴾
ما پيش از تو هيچ پيغمبري را نفرستادهايم ، مگر اين كه به او وحي كردهايم كه : معبودي جز من نيست ، پس فقط مرا پرستش كنيد
وَقَالُوا اتَّخَذَ الرَّحْمَنُ وَلَدًا سُبْحَانَهُ بَلْ عِبَادٌ مُّكْرَمُونَ ﴿۲۶﴾
( برخي از كفّار عرب ) ميگويند : خداوند رحمان فرزنداني ( براي خود ، به نام فرشتگان ) برگزيده است ( چرا كه ملائكه دختران خدايند ! ) . يزدان سبحان پاك و منزّه ( از اين گونه نقصها و عيبها ) است . ( فرشتگان فرزندان خدا نبوده و ) بلكه بندگان گرامي و محترمي هستند ( كه به هيچ وجه از طاعت و عبادت و اجرا فرمان يزدان سرپيچي نميكنند ) .
لَا يَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَهُم بِأَمْرِهِ يَعْمَلُونَ ﴿۲۷﴾
آنان ( آن قدر مؤدب و فرمانبردار يزدانند كه هرگز ) در سخن گفتن بر او پيشي نميگيرند ، و تنها به فرمان او كار ميكنند ( نه به فرمان كس ديگري ) .
يَعْلَمُ مَا بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَلَا يَشْفَعُونَ إِلَّا لِمَنِ ارْتَضَى وَهُم مِّنْ خَشْيَتِهِ مُشْفِقُونَ ﴿۲۸﴾
خداوند اعمال گذشته و حال و آينده ايشان را ميداند ( و از دنيا و آخرت و از وجود و پيش از وجود و بعد از وجودشان آگاه است ) و آنان هرگز براي كسي شفاعت نميكنند مگر براي آن كسي كه ( بدانند ) خدا از او خوشنود است و ( اجازه شفاعت او را داده است . به خاطر همين معرفت و آگاهي ) هميشه از خوف ( مقام كبريائي ) خدا ترسان و هراسانند .
وَمَن يَقُلْ مِنْهُمْ إِنِّي إِلَهٌ مِّن دُونِهِ فَذَلِكَ نَجْزِيهِ جَهَنَّمَ كَذَلِكَ نَجْزِي الظَّالِمِينَ ﴿۲۹﴾
هركس از ايشان ( كه فرشتگان و مأموران اجرا فرمان يزدانند ، به فرض ) بگويد غير از خدا من هم معبودي هستم ، سزاي وي را دوزخ ميگردانيم . سزاي ظالمان ( ديگري را هم كه با ادّعاء ربوبيّت و شرك به خويشتن ستم كنند ) همين خواهيم داد .
أَوَلَمْ يَرَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنَّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ كَانَتَا رَتْقًا فَفَتَقْنَاهُمَا وَجَعَلْنَا مِنَ الْمَاء كُلَّ شَيْءٍ حَيٍّ أَفَلَا يُؤْمِنُونَ ﴿۳۰﴾
آيا كافران نميبينند كه آسمانها و زمين ( در آغاز خلقت به صورت توده عظيمي در گستره فضا ، يكپارچه ) به هم متّصل بوده و سپس ( بر اثر انفجار دروني هولناكي ) آنها را از هم جدا ساختهايم ( و تدريجاً به صورت جهان كنوني درآوردهايم ) و هرچيز زندهاي را ( اعم از انسان و حيوان و گياه ) از آب آفريدهايم . آيا ( درباره آفرينش كائنات نميانديشند و ) ايمان نميآورند ؟
وَجَعَلْنَا فِي الْأَرْضِ رَوَاسِيَ أَن تَمِيدَ بِهِمْ وَجَعَلْنَا فِيهَا فِجَاجًا سُبُلًا لَعَلَّهُمْ يَهْتَدُونَ ﴿۳۱﴾
ما در زمين كوههاي استوار و ريشهداري پديد آوردهايم تا زمين انسانها را مضطرب نسازد و توازن آنان را به هم نزند ( و كوهها از فشار گدازهها و گازهاي دروني ، و حركات پوسته زمين ، و از وزش تند بادها ، تا حدّ زيادي جلوگيري كنند ) ، و در لابلاي كوهها راههاي گشادي به وجود آوردهايم ، تا اين كه ( پيوند انسانها به وسيله سلسله جبالها از هم نگسلد و به مقصدشان ) راهياب گردند ( و با ديدن اين آثار به ذات آفريدگار پي ببرند ) .
وَجَعَلْنَا السَّمَاء سَقْفًا مَّحْفُوظًا وَهُمْ عَنْ آيَاتِهَا مُعْرِضُونَ ﴿۳۲﴾
و ما آسمان را سقف محفوظي نموديم ، ولي آنان از نشانههاي ( خداشناسي موجود در ) آن روي گردانند ( و درباره اين همه عظمتي كه بالاي سرشان جلوهگر است نميانديشند ) .
وَهُوَ الَّذِي خَلَقَ اللَّيْلَ وَالنَّهَارَ وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ كُلٌّ فِي فَلَكٍ يَسْبَحُونَ ﴿۳۳﴾
خدا است كه شب و روز و خورشيد و ماه را آفريدهاست و همه در مداري ميگردند ( كه او براي آنهاتعيين كرده است ) .
وَمَا جَعَلْنَا لِبَشَرٍ مِّن قَبْلِكَ الْخُلْدَ أَفَإِن مِّتَّ فَهُمُ الْخَالِدُونَ ﴿۳۴﴾
كُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَةُ الْمَوْتِ وَنَبْلُوكُم بِالشَّرِّ ما براي هيچ انساني پيش از تو زندگي جاويدان قرار نداديم ( تا براي تو جاودانگي قرار دهيم . بلكه هر كسي مرده و ميميرد و تو هم ميميري . وانگهي آنان كه انتظار مرگ تو را دارند و با مرگ تو اسلام را خاتمه يافته ميدانند ) ، مگر اگر تو بميري ايشان جاويدانه ميمانند ؟ !
وَالْخَيْرِ فِتْنَةً وَإِلَيْنَا تُرْجَعُونَ ﴿۳۵﴾
هر كسي مزه مرگ را ميچشد ( و قطعاً ميميرد ، اعم از پيغمبر و غير پيغمبر . چرا كه زنده جاويد تنها خدا است و بس ) . ما شما را با سود و زيان و بديها و خوبيها ( در زندگي دنيا ) كاملاً ميآزمائيم ، و سرانجام به سوي ما برگردانده ميشويد ( و جزا و سزاي اعمال خود را دريافت ميداريد ) .
وَإِذَا رَآكَ الَّذِينَ كَفَرُوا إِن يَتَّخِذُونَكَ إِلَّا هُزُوًا أَهَذَا الَّذِي يَذْكُرُ آلِهَتَكُمْ وَهُم بِذِكْرِ الرَّحْمَنِ هُمْ كَافِرُونَ ﴿۳۶﴾
هنگامي كه كافران تو را ميبينند ، كاري جز تمسخر و استهزاء تو را ندارند ، ( و خواهند گفت : ) آيا اين همان كسي است كه از خدايان شما عيبجوئي و بدگوئي ميكند ؟ ( مگر او را سزد كه چنين گويد و كند ؟ ! ) . و حال اين كه ايشان ( كه نميپسندند از بتان سنگي و بيجانشان بدگوئي شود ) به قرآن خداوند مهربان ( و خالق انسان و جهان ) باور ندارند .
خُلِقَ الْإِنسَانُ مِنْ عَجَلٍ سَأُرِيكُمْ آيَاتِي فَلَا تَسْتَعْجِلُونِ ﴿۳۷﴾
( آن چنان انسان شتابگر است كه انگار ) انسان از شتاب ساخته شده است ( و تار و پود وجودش از عجله فراهم آمده است . انسان هم براي ديدن خير و نعمت ، و هم براي مشاهده شر و نقمت عجول است ) . هرچه زودتر بلا و عذاب خويش را به شما مينمايانم . به شتابم نيندازيد و عجله نكنيد .
وَيَقُولُونَ مَتَى هَذَا الْوَعْدُ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ ﴿۳۸﴾
ميگويند : فرا رسيدن اين وعده ( كه رستاخيز و قيامت نام دارد ) كي خواهد بود اگر ( اي مؤمنان ! در سخن خود ) راستگو هستيد ؟
لَوْ يَعْلَمُ الَّذِينَ كَفَرُوا حِينَ لَا يَكُفُّونَ عَن وُجُوهِهِمُ النَّارَ وَلَا عَن ظُهُورِهِمْ وَلَا هُمْ يُنصَرُونَ ﴿۳۹﴾
اگر كافران خبر ميداشتند از آن زماني كه ( قيامت فرا ميرسد و به دوزخ ميافتند و آتش جهنّم از هر سو ايشان را در بر ميگيرد و ) آنان نميتوانند آتش را از پس و پيش خود باز دارند و ( از طرف كسي هم ) ايشان ياري نميگردند ، ( اينك چنين سخناني نميگفتند ) .
بَلْ تَأْتِيهِم بَغْتَةً فَتَبْهَتُهُمْ فَلَا يَسْتَطِيعُونَ رَدَّهَا وَلَا هُمْ يُنظَرُونَ ﴿۴۰﴾
( قيامت با اطّلاع قبلي فرا نميرسد و ) بلكه ناگهاني به سراغ ايشان ميآيد و آنان را مات و مبهوت ميكند و توانائي دفع و برگرداندن آن را نخواهند داشت و ديگر مهلت و فرصت ( توبه و معذرت ) بديشان داده نميشود .
وَلَقَدِ اسْتُهْزِئَ بِرُسُلٍ مِّن قَبْلِكَ فَحَاقَ بِالَّذِينَ سَخِرُوا مِنْهُم مَّا كَانُوا بِهِ يَسْتَهْزِؤُون ﴿۴۱﴾
( اي پيغمبر ! اين تنها تو نيستي كه از طرف كفّار مورد استهزاء قرار ميگيري . بلكه ) پيغمبران بزرگواري پيش از تو مورد تمسخر قرار گرفتهاند ، و سرانجام عذابي كه مسخرهكنندگان بازيچه و شوخي ميدانستهاند ، ايشان را فرا گرفته و دامنگيرشان گشته است.
قُلْ مَن يَكْلَؤُكُم بِاللَّيْلِ وَالنَّهَارِ مِنَ الرَّحْمَنِ بَلْ هُمْ عَن ذِكْرِ رَبِّهِم مُّعْرِضُونَ ﴿۴۲﴾
بگو : چه كسي ميتواند شما را در شب و روز از ( دست عقاب و عذاب ) خداوند مهربان محفوظ و مصون بدارد ؟ ! ( هيچ كسي نميتواند ) . اصلاً ايشان از قرآن ( كه آنان را به ياد خدا و انجام نيكيها و دوري از بديها مياندازد ) رويگردان و گريزانند .
أَمْ لَهُمْ آلِهَةٌ تَمْنَعُهُم مِّن دُونِنَا لَا يَسْتَطِيعُونَ نَصْرَ أَنفُسِهِمْ وَلَا هُم مِّنَّا يُصْحَبُونَ ﴿۴۳﴾
يا اين كه آنان خداياني دارند كه ميتوانند ايشان را از ( عذاب ) ما باز و به دور دارند ؟ ! ( اين خدايان ساختگي ) نه خود را ميتوانند ياري كنند ( و از عذاب بلاي ما برهانند ) و نه ( براي نجات ) از ( عقاب و عذاب ) ما از سوي كسي ياري ميگردند و پناه داده ميشوند .
بَلْ مَتَّعْنَا هَؤُلَاء وَآبَاءهُمْ حَتَّى طَالَ عَلَيْهِمُ الْعُمُرُ أَفَلَا يَرَوْنَ أَنَّا نَأْتِي الْأَرْضَ نَنقُصُهَا مِنْ أَطْرَافِهَا أَفَهُمُ الْغَالِبُونَ ﴿۴۴﴾
( در برابر كفر كافران ، در رساندن عذاب شتاب نداريم ، و ) بلكه ما اينان و پدرانشان را از انواع نعمتها بهرهمند ساختهايم ( و ايشان به جاي شكرگزاري ، به غرور و طغيان خود افزودهاند ) تا بدانجا كه عمر طولاني كردهاند ( ولي سرانجام آهسته و آرام گرفتار عقاب و عذاب ما شده و ميشوند ) . مگر آنان نميبينند كه ( اين نعمت و ملك ميرود دست به دست ، و ما از نعمت و قدرت و صحّت و جاه و جلال گروهي ميكاهيم ، و بر ثروت و شوكت و عظمت و نعمت گروه ديگري ميافزائيم ؟ بلي ! اين جهان و نعمتهايش پايدار نيست و ) ما از زمين ( اينان ) ميكاهيم ( و بر زمين آنان ميافزائيم ، و قدرت و دولت را ميان مردمان دست به دست ميگردانيم ) . آيا ( با اين حال ما غالبيم يا ) ايشان غالبند ؟
قُلْ إِنَّمَا أُنذِرُكُم بِالْوَحْيِ وَلَا يَسْمَعُ الصُّمُّ الدُّعَاء إِذَا مَا يُنذَرُونَ ﴿۴۵﴾
بگو : ( اي كافران ! من از پيش خود چيزي نميگويم و با سخنان خود شما را بيم نميدهم . بلكه ) شما را با وحي ( و كلام آسماني قرآن ) بيم ميدهم . ( اگر در دل سخت شما اثر نميگذارد ، به خاطر آن است كه بر اثر رويگرداني از حق ، انگار پردههاي گناه و غرور و غفلت بر گوشهايتان فرو افتاده است و كرتان ساخته است ) و اشخاص كر هنگامي كه بيم داده ميشوند ، صدا و ندا را نميشنوند .
وَلَئِن مَّسَّتْهُمْ نَفْحَةٌ مِّنْ عَذَابِ رَبِّكَ لَيَقُولُنَّ يَا وَيْلَنَا إِنَّا كُنَّا ظَالِمِينَ ﴿۴۶﴾
اگر گوشه ناچيزي از عذاب پروردگارت ( كه از آن بيم داده ميشوند ) بديشان برسد ( به فرياد ميآيند و ) خواهند گفت : واي بر ما ! ما ستمگر بودهايم ( و با معاصي و كفر بر خود و ديگران ظلم نمودهايم ) .
وَنَضَعُ الْمَوَازِينَ الْقِسْطَ لِيَوْمِ الْقِيَامَةِ فَلَا تُظْلَمُ نَفْسٌ شَيْئًا وَإِن كَانَ مِثْقَالَ حَبَّةٍ مِّنْ خَرْدَلٍ أَتَيْنَا بِهَا وَكَفَى بِنَا حَاسِبِينَ ﴿۴۷﴾
و ما ترازوي عدل و داد را در روز قيامت خواهيم نهاد ، و اصلاً به هيچ كسي كمترين ستمي نميشود ، و اگر به اندازه دانه خردلي ( كار نيك يا بدي انجام گرفته ) باشد ، آن را حاضر و آماده ميسازيم ( و سزا و جزاي آن را ميدهيم ) و بسنده خواهد بود كه ما حسابرس و حسابگر ( اعمال و اقوال شما انسانها ) باشيم .
وَلَقَدْ آتَيْنَا مُوسَى وَهَارُونَ الْفُرْقَانَ وَضِيَاء وَذِكْرًا لِّلْمُتَّقِينَ ﴿۴۸﴾
ما به موسي و هارون ( كتاب جامعي به نام تورات ) داديم ( كه ) جداسازنده ( حق از باطل بود ) و نوري ( بود كه در ظلمات جهل و ضلالت در پرتو آن به سوي خير و هدايت حركت ميشد ) و پند و اندرز پرهيزگاران ( بشمار ميآمد ) .
الَّذِينَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُم بِالْغَيْبِ وَهُم مِّنَ السَّاعَةِ مُشْفِقُونَ ﴿۴۹﴾
همان كساني كه از پروردگارشان در غيب و نهان ميترسند و از ( شدائد و دادگاهي روز ) قيامت در هول و هراس بسر ميبرند .
وَهَذَا ذِكْرٌ مُّبَارَكٌ أَنزَلْنَاهُ أَفَأَنتُمْ لَهُ مُنكِرُونَ ﴿۵۰﴾
اين ( قرآن ) پنددهنده پرخير و بركتي است كه ( يادآور خوبيها و نيكيها و همه چيزهائي است كه برايتان مفيد و سودمند باشد و ) آن را ( برايتان ) نازل كردهايم ( همان گونه كه تورات را بر موسي و هارون نازل كرده بوديم ) . آيا شما ( عربها كه اهل بلاغت و فصاحت بوده و افتخار و شهرتتان در گروِ قرآن است ) آن را منكر ميشويد و ناشناختهاش ميگيريد ؟
وَنُوحًا إِذْ نَادَى مِن قَبْلُ فَاسْتَجَبْنَا لَهُ فَنَجَّيْنَاهُ وَأَهْلَهُ مِنَ الْكَرْبِ الْعَظِيمِ ﴿۷۶﴾
( خوب است در اينجا ياد كني ) نوح را ، هنگامي كه پيشتر ( از اينان كه اشاره گذرائي بديشان شد ، ما را ) به فرياد خواند ( و گفت : پروردگارا ! مرا درياب كه من شكست خوردهام ، و روي زمين را از وجود كافران پاك گردان . ) و ما هم دعاي وي را پذيرفتيم و او ( و پيروان ) و خاندانش را از ( اندوه فراوان و ) غم بزرگ ( كافران موذي و طوفان وحشتناك ) رهانيديم .
وَنَصَرْنَاهُ مِنَ الْقَوْمِ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآيَاتِنَا إِنَّهُمْ كَانُوا قَوْمَ سَوْءٍ فَأَغْرَقْنَاهُمْ أَجْمَعِينَ ﴿۷۷﴾
ما او را در برابر مردماني كه آيات ما را تكذيب ميكردند ، ياري و مدد داديم . آنان مردمان بدي بودند و لذا همه ايشان را ( در طوفان ) غرق كرديم .
وَدَاوُودَ وَسُلَيْمَانَ إِذْ يَحْكُمَانِ فِي الْحَرْثِ إِذْ نَفَشَتْ فِيهِ غَنَمُ الْقَوْمِ وَكُنَّا لِحُكْمِهِمْ شَاهِدِينَ ﴿۷۸﴾
( و ياد كن ) داود و سليمان را ، هنگامي كه درباره كشتزاري كه گوسفندان مردماني ، شبانگاهان در آن چريده و تباهش كرده بودند ، داوري ميكردند ، و ما شاهد داوري آنان بوديم .
فَفَهَّمْنَاهَا سُلَيْمَانَ وَكُلًّا آتَيْنَا حُكْمًا وَعِلْمًا وَسَخَّرْنَا مَعَ دَاوُودَ الْجِبَالَ يُسَبِّحْنَ وَالطَّيْرَ وَكُنَّا فَاعِلِينَ﴿۷۹﴾
( هركدام از اين دو راه پيشنهادي ، دادگرانه بود ، ولي ما بهترين راه حل در مسأله ) قضاوت را به سليمان فهمانديم ، و به هريك از آن دو داوري و دانش آموختيم ، و كوهها و پرندگان را در ذكر و تسبيح با داود همراه ساختيم ، و ما ( اين كار را ) ميكرديم ( و انجام چنين كارهائي در برابر قدرت ما چيزي نيست ) .
وَعَلَّمْنَاهُ صَنْعَةَ لَبُوسٍ لَّكُمْ لِتُحْصِنَكُم مِّن بَأْسِكُمْ فَهَلْ أَنتُمْ شَاكِرُونَ ﴿۸۰﴾
و بدو ساختن زره را آموختيم تا ( اين لباس جنگي ) شما را در جنگها حفظ كند . آيا ( خدا را در برابر همه اين نعمتها ) سپاسگزاري ميكنيد ؟
وَلِسُلَيْمَانَ الرِّيحَ عَاصِفَةً تَجْرِي بِأَمْرِهِ إِلَى الْأَرْضِ الَّتِي بَارَكْنَا فِيهَا وَكُنَّا بِكُلِّ شَيْءٍ عَالِمِينَ ﴿۸۱﴾
ما باد تند و سريع را فرمانبردار سليمان كرده بوديم تا به فرمان او به سوي سرزميني حركت كند كه پرخير و بركتش ساخته بوديم . و ( اين ، جاي شگفت نيست ، چرا كه ) ما بر هر چيزي آگاه و دانا بوده ( و هستيم ) .
وَمِنَ الشَّيَاطِينِ مَن يَغُوصُونَ لَهُ وَيَعْمَلُونَ عَمَلًا دُونَ ذَلِكَ وَكُنَّا لَهُمْ حَافِظِينَ ﴿۸۲﴾
و گروهي از شياطين را ( نيز فرمانبردار سليمان كرده بوديم ) كه براي او ( در دريا جهت استخراج لؤلؤ و مرجان و جواهرات و مواد پرارزش ديگر ) غواصي ميكردند و كارهائي جز اين ( از قبيل ساختن كاخها و دژها ) انجام ميدادند ، و ما آنان را ( از تمرّد و سركشي در برابر فرمان سليمان و اذيّت و آزار رسانيدن به مردمان ، دور ) نگاه ميداشتيم .
وَأَيُّوبَ إِذْ نَادَى رَبَّهُ أَنِّي مَسَّنِيَ الضُّرُّ وَأَنتَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ ﴿۸۳﴾
ايّوب را ( ياد كن ) بدان گاه كه ( بيماري او را از پاي در آورده بود ، و در اين وقت ) پروردگار خود را به فرياد خواند ( و عاجزانه گفت : پروردگارا ! ) بيماري به من روي آورده است و تو مهربانترين مهرباناني ( پس بدين بنده ضعيف رحم فرما ) .
فَاسْتَجَبْنَا لَهُ فَكَشَفْنَا مَا بِهِ مِن ضُرٍّ وَآتَيْنَاهُ أَهْلَهُ وَمِثْلَهُم مَّعَهُمْ رَحْمَةً مِّنْ عِندِنَا وَذِكْرَى لِلْعَابِدِينَ ﴿۸۴﴾
دعاي او را پذيرفتيم و بيماري وي را برطرف ساختيم ، و ( به جاي ) اولاد ( و اموالي كه از دست داده بود ) دو چندان بدو داديم ، محض مرحمتمان ( در حق ايّوب ) و تذكاري ( از صبر و شكيبائي ) براي پرستندگان ( يزدان سبحان ، تا همچون ايّوب شكيبا و اميدوار به لطف و فضل خدا باشند ) .
وَإِسْمَاعِيلَ وَإِدْرِيسَ وَذَا الْكِفْلِ كُلٌّ مِّنَ الصَّابِرِينَ ﴿۸۵﴾
( همچنين ياد كن براي مردمان ) اسماعيل و ادريس و ذاالكفل را كه جملگي از زمره شكيبايان ( در برابر شدائد زندگي و تكاليف رسالت ) بودند ( و الگوي استقامت و پايمردي بشمار ميآمدند ) .
وَأَدْخَلْنَاهُمْ فِي رَحْمَتِنَا إِنَّهُم مِّنَ الصَّالِحِينَ ﴿۸۶﴾
ما آنان را غرق رحمت خود كرديم ، چرا كه ايشان از زمره شايستگان و بايستگان ( بندگان ما ) بودند .
وَذَا النُّونِ إِذ ذَّهَبَ مُغَاضِبًا فَظَنَّ أَن لَّن نَّقْدِرَ عَلَيْهِ فَنَادَى فِي الظُّلُمَاتِ أَن لَّا إِلَهَ إِلَّا أَنتَ سُبْحَانَكَ إِنِّي كُنتُ مِنَ الظَّالِمِينَ ﴿۸۷﴾
( ياد كن داستان يونس ملقب به ) ذوالنون را در آن هنگام كه ( بر قوم نافرمان خود خشم گرفت و ايشان را به عذاب خدا تهديد كرد و بدون دريافت پيام آسماني ، از ميانشان ) خشمناك بيرون رفت و گمان برد كه ( با زنداني كردن و ديگر چيزها ) بر او سخت و تنگ نميگيريم . ( سوار كشتي شد و كشتي به تلاطم افتاد و به قيد قرعه مسافران و كشتيبانان او را به دريا انداختند و نهنگي او را بلعيد . ) در ميان تاريكيها ( ي سهگانه شب و دريا و شكم نهنگ ) فرياد برآورد كه ( كريما و رحيما ! ) پروردگاري جز تو نيست و تو پاك و منزّهي ( از هرگونه كم و كاستي ، و فراتر از هر آن چيزي هستي كه نسبت به تو بر دلمان ميگذرد و تصوّر ميكنيم . خداوندا بر اثر مبادرت به كوچ بدون اجازه حضرت باري ) من از جمله ستمكاران شدهام ( مرا درياب ! ) .
فَاسْتَجَبْنَا لَهُ وَنَجَّيْنَاهُ مِنَ الْغَمِّ وَكَذَلِكَ نُنجِي الْمُؤْمِنِينَ ﴿۸۸﴾
دعاي او را پذيرفتيم و وي را از غم رها كرديم ، و ما همين گونه مؤمنان را نجات ميدهيم ( و در برابر دعاي خالصانه ، آنان را از گرفتاريها ميرهانيم ) .
وَزَكَرِيَّا إِذْ نَادَى رَبَّهُ رَبِّ لَا تَذَرْنِي فَرْدًا وَأَنتَ خَيْرُ الْوَارِثِينَ ﴿۸۹﴾
و زكريّا را ( ياد كن ) بدان گاه كه پروردگار خود را به فرياد خواند ( و گفت : ) پروردگارا ! مرا تنها مگذار ( و فرزندي به من عطاء كن كه در زندگي يار و ياور من و پس از مرگ برنامه تبليغ را پيگيري كند . البتّه اگر هم فرزندي وارث من نشد باكي نيست ، چرا كه ) تو بهترين وارثاني ( و باقي پس از فناي مردماني ) .
فَاسْتَجَبْنَا لَهُ وَوَهَبْنَا لَهُ يَحْيَى وَأَصْلَحْنَا لَهُ زَوْجَهُ إِنَّهُمْ كَانُوا يُسَارِعُونَ فِي الْخَيْرَاتِ وَيَدْعُونَنَا رَغَبًا وَرَهَبًا وَكَانُوا لَنَا خَاشِعِينَ ﴿۹۰﴾
ما دعاي او را برآورده ساختيم و ( با وجود كبر سن ، فرزندي به نام ) يحيي را بدو بخشيديم ، و ( براي حصول اين مقصود ) همسر ( نازاي ) او را برايش بايسته ( و در خور زاد و ولد ) كرديم ، آنان در انجام كارهاي نيك بر يكديگر سرعت ميگرفتند ، و در حالي كه چيزي ميخواستند يا از چيزي ميترسيدند ما را به فرياد ميخواندند ، ( و در وقت نيازمندي و بينيازي ، و بيماري و سلامت ، و خوشي و ناخوشي ، رو به آستانه ما ميكردند و ميان خوف و رجا ميزيستند ) و همواره خاشع و خاضع ما ميبودند .
وَالَّتِي أَحْصَنَتْ فَرْجَهَا فَنَفَخْنَا فِيهَا مِن رُّوحِنَا وَجَعَلْنَاهَا وَابْنَهَا آيَةً لِّلْعَالَمِينَ ﴿۹۱﴾
( همراه با قصّه اين پيغمبران و خوبان ، ياد كن سرگذشت مريم ، ) زني را كه ( ازدواج نكرد و ) دامان خويش را ( از آلودگي به بيعفّتي ) كاملاً پاك نگاه داشت ، و ما از روح متعلّق به خود در وي دميديم ، و او و فرزندش ( مسيح ) را نشانه بزرگي براي جهانيان قرار داديم . ( چرا كه زني را بدون شوهر حامله كرديم و پسري را بدون پدر ديده به جهان گشوديم ، و تغيير اسباب و مسبّبات را به عنوان دليلي بر قدرت خدايانه خود به مردمان نموديم و متوجّهشان كرديم كه آفريننده قوانين و سنن حاكم بر جهان ، هر وقت كه بخواهد ميتواند قوانين و سنن را دگرگون كند ) .
إِنَّ هَذِهِ أُمَّتُكُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً وَأَنَا رَبُّكُمْ فَاعْبُدُونِ ﴿۹۲﴾
اين ( پيغمبران بزرگي كه بدانان اشاره شد ، همگي ) ملّت يگانهاي بوده ( و آئين واحد و برنامه يكتائي دارند ) و من پروردگار همه شما هستم ، پس تنها مرا پرستش كنيد ( چرا كه ملّت واحد ، با برنامه واحد ، بايد روبه خداي واحد كند ) .
وَتَقَطَّعُوا أَمْرَهُم بَيْنَهُمْ كُلٌّ إِلَيْنَا رَاجِعُونَ ﴿۹۳﴾
( امّا با وجود اين وحدت ملّت و وحدت آئين ، برخيها گوش به رهنمودهاي آسماني نداده و ) كار ( دين و آئين ) خويش را در ميان خود به تفرّقه انداخته و ( مياندازند و گروه گروه شده و ميشوند و سرانجام ) همگي به سوي ما برميگردند ( و ما به حساب اعمالشان ميرسيم ) .
فَمَن يَعْمَلْ مِنَ الصَّالِحَاتِ وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَا كُفْرَانَ لِسَعْيِهِ وَإِنَّا لَهُ كَاتِبُونَ ﴿۹۴﴾
هركس چيزي را از كارهاي شايسته و بايسته انجام دهد ، در حالي كه ايمان داشته باشد ( به خدا و پيغمبران و برنامه آسماني ) ، تلاش او ناديده گرفته نميشود و ( ناسپاس نميماند ، و توسّط فرشتگان در نامه اعمالش ) ما قطعاً آن را خواهيم نوشت .
وَحَرَامٌ عَلَى قَرْيَةٍ أَهْلَكْنَاهَا أَنَّهُمْ لَا يَرْجِعُونَ ﴿۹۵﴾
غيرممكن است كه به سوي ما ( براي حساب و كتاب ) برنگردند مردماني كه آنان را ( در جهان بر اثر كفر و ظلم ) نابود كرده باشيم ( و اين كه همان گونه كه خود گمان ميبرند مرگ آخرين مرحله زندگي ايشان باشد ) .
حَتَّى إِذَا فُتِحَتْ يَأْجُوجُ وَمَأْجُوجُ وَهُم مِّن كُلِّ حَدَبٍ يَنسِلُونَ ﴿۹۶﴾
( اين نابودسازي بزهكاران و عدم بازگشت ايشان به دنيا ) تا زماني ادامه خواهد داشت كه يأجوج و مأجوج رها ميگردند ، و ايشان شتابان از هر بلندي و ارتفاعي ميگذرند ( و موجب پريشاني و هرج و مرج در زمين ميشوند ، و اين يكي از نشانههاي فرا رسيدن قيامت است ) .
وَاقْتَرَبَ الْوَعْدُ الْحَقُّ فَإِذَا هِيَ شَاخِصَةٌ أَبْصَارُ الَّذِينَ كَفَرُوا يَا وَيْلَنَا قَدْ كُنَّا فِي غَفْلَةٍ مِّنْ هَذَا بَلْ كُنَّا ظَالِمِينَ ﴿۹۷﴾
( در اين هنگام ) وعده راستين ( خدا كه روز قيامت است ) نزديك ميشود ، و به ناگاه ( آن چنان وحشتي سراسر وجود ) كافران ( را فرا ميگيرد كه ) چشمهايشان از حركت باز ميايستد ( و خيره خيره بدان صحنه نگاه ميكنند و فريادشان بلند ميشود كه ) اي واي برما ! ما از اين ( روز ) غافل بوديم ( و روياروئي با خدا و حساب و كتاب را باور نميكرديم و ) بلكه به خود ستم كرديم ( چرا كه كفر و عناد ورزيديم و خويشتن را براي هميشه بدبخت نموديم ) .
إِنَّكُمْ وَمَا تَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ حَصَبُ جَهَنَّمَ أَنتُمْ لَهَا وَارِدُونَ ﴿۹۸﴾
( اي كافران ستمگر ! ) شما و چيزهائي كه جز خدا ميپرستيد آتشگيره و هيزم دوزخ خواهيد بود . شما حتماً وارد آن ميگرديد .
لَوْ كَانَ هَؤُلَاء آلِهَةً مَّا وَرَدُوهَا وَكُلٌّ فِيهَا خَالِدُونَ ﴿۹۹﴾
اگر اينها معبودها و خداياني بودند ، هرگز وارد دوزخ نميگشتند . ( نه تنها وارد دوزخ ميگردند ) حتي همه ( بتها و بتپرستها ) در آن جاودانه ميمانند .
لَهُمْ فِيهَا زَفِيرٌ وَهُمْ فِيهَا لَا يَسْمَعُونَ ﴿۱۰۰﴾
آنان در دوزخ ناله غمانگيز و گلوگيري دارند و در آنجا چيزي را ( كه مايه سرور و شادي باشد ) نميشنوند
إِنَّ الَّذِينَ سَبَقَتْ لَهُم مِّنَّا الْحُسْنَى أُوْلَئِكَ عَنْهَا مُبْعَدُونَ ﴿۱۰۱﴾
آنان كه ( به خاطر ايمان درست و انجام كارهاي خوب و پسنديده ) قبلاً بديشان وعده نيك دادهايم ، چنين كساني از دوزخ ( و عذاب آن ) دور نگاه داشته ميشوند .
لَا يَسْمَعُونَ حَسِيسَهَا وَهُمْ فِي مَا اشْتَهَتْ أَنفُسُهُمْ خَالِدُونَ ﴿۱۰۲﴾
آنان حتّي صداي آتش دوزخ را هم نميشنوند و بلكه در ميان آنچه خود ميخواهند و آرزو دارند جاودانه بسر ميبرند .
لَا يَحْزُنُهُمُ الْفَزَعُ الْأَكْبَرُ وَتَتَلَقَّاهُمُ الْمَلَائِكَةُ هَذَا يَوْمُكُمُ الَّذِي كُنتُمْ تُوعَدُونَ ﴿۱۰۳﴾
هراس بزرگ ( رستاخيز نه تنها ) ايشان را غمگين نميسازد ، و بلكه فرشتگان ( به استقبال آنان ميشتابند و براي تبريك و شاد باش ) پذيرايشان ميگردند ( و بديشان ميگويند : ) اين همان روزي است كه به شما وعده داده ميشد .
يَوْمَ نَطْوِي السَّمَاء كَطَيِّ السِّجِلِّ لِلْكُتُبِ كَمَا بَدَأْنَا أَوَّلَ خَلْقٍ نُّعِيدُهُ وَعْدًا عَلَيْنَا إِنَّا كُنَّا فَاعِلِينَ ﴿۱۰۴﴾
( اين امر ) روزي ( تحقّق ميپذيرد كه ) ما آسمان را درهم ميپيچيم به همان صورت كه طومار نامهها در هم پيچيده ميشود . همان گونه كه ( نخستين بار سهل و ساده ) آفرينش را سر داديم ، آفرينش را از نو بازگشت ميدهيم ( و به شكل ديگري زندگي دوباره ميبخشيم و مردمان را براي حساب و كتاب حاضر ميآوريم ) . اين وعدهاي است كه ما ميدهيم ، و ما قطعاً آن را به انجام ميرسانيم .
وَلَقَدْ كَتَبْنَا فِي الزَّبُورِ مِن بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُهَا عِبَادِيَ الصَّالِحُونَ ﴿۱۰۵﴾
ما علاوه بر قرآن ، در تمام كتب ( انبياء پيشين ) نوشتهايم كه بيگمان ( سراسر روي ) زمين را بندگان شايسته ما به ارث خواهند برد ( و آن را به دست خواهند گرفت ) .
إِنَّ فِي هَذَا لَبَلَاغًا لِّقَوْمٍ عَابِدِينَ ﴿۱۰۶﴾
اين ( سخن براي مفهوم قانون زندگي دنيوي ، و آگاهي از سرنوشت حيات اخروي ، ) مردمان عبادتپيشه را كافي و بسنده است .
وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلَّا رَحْمَةً لِّلْعَالَمِينَ ﴿۱۰۷﴾
( اي پيغمبر ! ) ما تو را جز به عنوان رحمت جهانيان نفرستادهايم .
قُلْ إِنَّمَا يُوحَى إِلَيَّ أَنَّمَا إِلَهُكُمْ إِلَهٌ وَاحِدٌ فَهَلْ أَنتُم مُّسْلِمُونَ ﴿۱۰۸﴾
بگو : ( اصل دعوت من اين است : ) به من وحي ميشود كه معبود شما يكي بيش نيست ( و بقيّه چيزهاي ديگري كه به من وحي ميگردد ، تابع همين اصل اساسي توحيد است ) . حال كه چنين است ، آيا شما تسليم ( خداوند يگانه ) ميگرديد ( و بتهاي سنگي و معبودهاي طاغوتي را كنار ميگذاريد ؟ ) .
فَإِن تَوَلَّوْا فَقُلْ آذَنتُكُمْ عَلَى سَوَاء وَإِنْ أَدْرِي أَقَرِيبٌ أَم بَعِيدٌ مَّا تُوعَدُونَ ﴿۱۰۹﴾
اگر ( در برابر سخنان روشنگر و سعادتبخش تو ) پشت كردند و رويگردان شدند ، بگو : همه شما را يكسان ( از مأموريّت خود كه تبليغ رسالت بود ) آگاه كردم و ( چيزي را از كسي پنهان نداشتم . ديگر ) نميدانم آنچه ( درباره پيروزي مؤمنان و شكست كافران ، و حساب و كتاب و بهشت و دوزخ ) به شما وعده داده ميشود ، ( فرا رسيدن آن ) نزديك است يا دور
إِنَّهُ يَعْلَمُ الْجَهْرَ مِنَ الْقَوْلِ وَيَعْلَمُ مَا تَكْتُمُونَ ﴿۱۱۰﴾
خداوند ميداند سخناني را كه آشكارا ميگوئيد ( و طعنهها و تشرهائي كه راجع به اسلام بر زبان ميرانيد ) و آنچه را كه ( از بدسگاليها و كينهتوزيها در دل ) پنهان ميداريد .
وَإِنْ أَدْرِي لَعَلَّهُ فِتْنَةٌ لَّكُمْ وَمَتَاعٌ إِلَى حِينٍ ﴿۱۱۱﴾
من چه ميدانم ، شايد اين ( مهلت و تأخير عذاب ) آزموني براي شما باشد و ( شايد خداوند ميخواهد شما را از لذائذ اين جهان براي افزايش گناهان بيشتر ) تا مدّتي بهرهمند سازد ( و برابر قانون استدراج ، آهسته و آرام مغلوب و مقهورتان گرداند و به دوزختان كشاند ) .
قَالَ رَبِّ احْكُم بِالْحَقِّ وَرَبُّنَا الرَّحْمَنُ الْمُسْتَعَانُ عَلَى مَا تَصِفُونَ ﴿۱۱۲﴾
( پيغمبر پس از مشاهده اين همه دوري و روگرداني مشركان از پذيرش اسلام ، رو به خدا كرد و عاجزانه ) گفت : پروردگارا ! دادگرانه ( ميان من و اينان ) داوري كن ( تا سرانجام ، حال مؤمن و كافر يكسان نباشد . آن گاه روي سخن به مخالفان كرده و اظهار داشت : ) پروردگار همه ما خداوند مهربان است و ( سرتاپاي وجودمان را رحمت الهي فرا گرفته است . و در برابر ) نسبتهاي ناروائي كه ( درباره اسلام و در مورد ذات پاك خدا ) ميزنيد ، تنها از او كمك و ياري خواسته ميشود