سُوۡرَةُ بنیٓ اسرآئیل / الإسرَاء
.
بِسۡمِ ٱللهِ ٱلرَّحۡمَـٰنِ ٱلرَّحِيمِ
به نام خداوند بخشنده مهربان
سُبْحَانَ الَّذِي أَسْرَى بِعَبْدِهِ لَيْلاً مِّنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الأَقْصَى الَّذِي بَارَكْنَا حَوْلَهُ لِنُرِيَهُ مِنْ آيَاتِنَا إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ البَصِيرُ (۱)
تسبيح و تقديس خدائي را سزا است كه بنده خود ( محمّد پسر عبدالّله ) را در شبي از مسجدالحرام ( مكّه ) به مسجدالاقصي ( بيتالمقدّس ) برد ، آنجا كه دَور و بر آن را پربركت ( از اقوات مادي و معنوي ) ساختهايم . تا ( در اين كوچ يك شبه زميني و آسماني ) برخي از نشانههاي ( عظمت و قدرت خداوندي ) خود را بدو بنمايانيم ( و با نشان دادن فراخي گستره جهان و بخشي از شگفتيهاي آن ، او را از بند دردها و رنجهاي زمينيان برهانيم و با دل و جرأت بيشتر به ميدان مبارزه حق و باطل روانه گردانيم ) . بيگمان خداوند بس شنوا و بينا است . ( نه سخني از او پنهان و نه كاري از او نهان ميماند ) .
وَآتَيْنَا مُوسَى الْكِتَابَ وَجَعَلْنَاهُ هُدًى لِّبَنِي إِسْرَائِيلَ أَلاَّ تَتَّخِذُواْ مِن دُونِي وَكِيلاً (۲)
ما به موسي كتاب ( تورات ) داديم و آن را رهنمود بنياسرائيل كرديم ( تا در پرتو آن از تاريكي جهل و كفر به سوي نور علم و ايمان راهياب شوند . و بديشان دستور داديم ) اين كه غير ما را تكيهگاه و پشتيبان خود مسازيد ( و امور خويش را جز به ما مسپاريد ) .
ذُرِّيَّةَ مَنْ حَمَلْنَا مَعَ نُوحٍ إِنَّهُ كَانَ عَبْداً شَكُوراً (۳)
اي فرزندان كساني كه با نوح ( بر كشتي ) سوار كرديم ! ( ما پدران شما را از غرقاب رهانيديم . پس به شكرانه اين كه زادگان آن مؤمنانيد و خويشتن را پيروان نوح ميدانيد ، از خدا سپاسگزاري كنيد ؛ چرا كه ) نوح بنده بسيار سپاسگزاري بود ( و شما نيز همچون گذشتگانتان او را قدوه خود كنيد و بدو تأسّي جوئيد ) .
وَقَضَيْنَا إِلَى بَنِي إِسْرَائِيلَ فِي الْكِتَابِ لَتُفْسِدُنَّ فِي الأَرْضِ مَرَّتَيْنِ وَلَتَعْلُنَّ عُلُوّاً كَبِيراً (۴)
در كتاب ( تورات ) به بنياسرائيل اعلام كرديم كه دوبار در سرزمين ( فلسطين و دَوروبر آن ) تباهي ميورزيد و برتريجوئي بزرگي ميكنيد و طغيان و عدوان را به غايت ، و ظلم و جور را به نهايت ميرسانيد .
فَإِذَا جَاء وَعْدُ أُولاهُمَا بَعَثْنَا عَلَيْكُمْ عِبَاداً لَّنَا أُوْلِي بَأْسٍ شَدِيدٍ فَجَاسُواْ خِلاَلَ الدِّيَارِ وَكَانَ وَعْداً مَّفْعُولاً (۵)
هنگامي كه وعده نخستين آن دو فرا رسد ، بندگان پيكارجو و تواناي خود را بر شما ( ميگماريم و ) برانگيخته ميداريم كه ( شما را سخت درهم ميكوبند و براي به دست آوردنتان ) خانهها را تفتيش و جاها را جستجو ميكنند . اين وعده ( غلبه و انتقام ، حتمي و قطعي و ) انجام پذيرفتني است .
ثُمَّ رَدَدْنَا لَكُمُ الْكَرَّةَ عَلَيْهِمْ وَأَمْدَدْنَاكُم بِأَمْوَالٍ وَبَنِينَ وَجَعَلْنَاكُمْ أَكْثَرَ نَفِيراً (۶)
سپس ( شما راه صلاح در پيش ميگيريد و از فساد دست ميكشيد و آن گاه ) شما را بر آنان چيره ميگردانيم ، و با اموال و فرزندان مدد و ياريتان ميدهيم و تعداد نفراتتان را بيشتر ( از دشمن ) مينمائيم .
إِنْ أَحْسَنتُمْ أَحْسَنتُمْ لِأَنفُسِكُمْ وَإِنْ أَسَأْتُمْ فَلَهَا فَإِذَا جَاء وَعْدُ الآخِرَةِ لِيَسُوؤُواْ وُجُوهَكُمْ وَلِيَدْخُلُواْ الْمَسْجِدَ كَمَا دَخَلُوهُ أَوَّلَ مَرَّةٍ وَلِيُتَبِّرُواْ مَا عَلَوْاْ تَتْبِيراً (۷)
( آن گاه بديشان گفتيم : اي بنياسرائيل ! ) اگر نيكي كنيد ( و از خدا اطاعت نمائيد ) به خودتان نيكي ميكنيد ( و سود آن در دنيا و آخرت به خودتان برميگردد ) و اگر بدي كنيد ( و از فرمان خدا سركشي نمائيد ) به خودتان بدي ميكنيد . و هنگامي كه وعده دوم ( مجازات و عقاب فسادتان ) فرا ميرسد ( دشمنانتان را نيرو بخشيده و بر شما مسلّط ميگردانيم ) تا شما را بدحال ( و پريشان روزگار ) سازند ( و گرد غم و اندوه بر چهرههايتان بپاشند ) و داخل مسجد ( الاقصي ) گردند ، همان گونه كه در دفعه اوّل بدان داخل شدند ( و بار ديگر به تخريب بيتالمقدّس دست يازند ) و بر هر كه و هرچه دست يابند بكشند و درهم كوبند .
عَسَى رَبُّكُمْ أَن يَرْحَمَكُمْ وَإِنْ عُدتُّمْ عُدْنَا وَجَعَلْنَا جَهَنَّمَ لِلْكَافِرِينَ حَصِيراً (۸)
اميد است پروردگارتان ( بعد از بار دوم نيز اگر توبه كرديد و از تباهكاريها و ستمگريها برگشتيد ) به شما رحم كند ( و شما را ببخشايد ) ، و اگر هم ( به زشتيها و پلشتيها ) برگرديد ، ما هم ( به مجازات و كيفرتان در همين جهان ) برميگرديم ، و دوزخ را ( هم در آن جهان ) زندان تنگ كافران ( چون شما ) ميكنيم .
إِنَّ هَذَا الْقُرْآنَ يِهْدِي لِلَّتِي هِيَ أَقْوَمُ وَيُبَشِّرُ الْمُؤْمِنِينَ الَّذِينَ يَعْمَلُونَ الصَّالِحَاتِ أَنَّ لَهُمْ أَجْراً كَبِيراً(۹)
اين قرآن ( مردمان را ) به راهي رهنمود ميكند كه مستقيمترين راهها ( براي رسيدن به سعادت دنيا و آخرت ) است ، و به مؤمناني كه ( برابر دستورات آن ) كارهاي شايسته و پسنديده ميكنند ، مژده ميدهد كه براي آنان ( در سراي ديگر ) پاداش بزرگي ( به نام بهشت ) است .
وأَنَّ الَّذِينَ لاَ يُؤْمِنُونَ بِالآخِرَةِ أَعْتَدْنَا لَهُمْ عَذَاباً أَلِيماً (۱۰)
و ( به مؤمنان مژده ميدهد به ) اين كه براي كساني كه به قيامت ايمان نميآورند ، عذاب دردناكی آماده كردهايم .
وَيَدْعُ الإِنسَانُ بِالشَّرِّ دُعَاءهُ بِالْخَيْرِ وَكَانَ الإِنسَانُ عَجُولاً (۱۱)
انسان ( چه بسا در وقت خشم يا بلايا ، دست دعا به سوي خدا برميدارد و عليه خود و خويشاوندان و دوستان ) دعاي شرّ ميكند ، همان گونه كه ( به هنگام شادي يا عادي ) دعاي خير ميكند . اصلاً انسان هميشه شتابگر بوده است ( و خوبي و بدي را آزمندانه و عجولانه از خدا خواسته است ، و سود و زيان خود را چنان كه بايد ندانسته است ) .
وَجَعَلْنَا اللَّيْلَ وَالنَّهَارَ آيَتَيْنِ فَمَحَوْنَا آيَةَ اللَّيْلِ وَجَعَلْنَا آيَةَ النَّهَارِ مُبْصِرَةً لِتَبْتَغُواْ فَضْلاً مِّن رَّبِّكُمْ وَلِتَعْلَمُواْ عَدَدَ السِّنِينَ وَالْحِسَابَ وَكُلَّ شَيْءٍ فَصَّلْنَاهُ تَفْصِيلاً (۱۲)
ما شب و روز را دو نشان ( دالّ بر بودن يزدان و قدرت فراوان گرداننده جهان ) قرار دادهايم . نشان شب را محو ( تاريكي ) گرداندهايم ( تا در آن بياسائيد ) و نشان روز را تابان كردهايم تا ( در آن به تلاش و كوشش بپردازيد و ) از فضل پروردگارتان بهرهمند گرديد ( و در پرتو پياپي آمدن شبها و روزها ) شماره سالها و حساب ( امور زندگي خود ) را بدانيد . و ما هر چيزي را دقيقاً ( براي هدف و كاري ، معيّن و ) مشخّص ساختهايم ( و جهان را از روي نقشه و حساب و كتاب آفريده و به كار انداختهايم ) .
وَكُلَّ إِنسَانٍ أَلْزَمْنَاهُ طَآئِرَهُ فِي عُنُقِهِ وَنُخْرِجُ لَهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ كِتَاباً يَلْقَاهُ مَنشُوراً (۱۳)
ما اعمال هركسي را ( همچون گردنبند ) به گردنش آويختهايم ( و او را گروگان كردار و عهدهدار رفتارش ساختهايم ) و در روز قيامت كتابي را ( كه كارنامه اعمال او است ) براي وي بيرون ميآوريم كه گشوده به ( دست ) او ميرسد .
اقْرَأْ كَتَابَكَ كَفَى بِنَفْسِكَ الْيَوْمَ عَلَيْكَ حَسِيباً (۱۴)
( در آن روز بدو گفته ميشود : ) كتاب ( اعمال ) خود را بخوان ( و سعادت يا شقاوت خويش را بدان ) . كافي است كه خودت امروز حسابگر خويشتن باشي . ( چه مسائل روشناست و نيازي به شاهد و حسابرس ديگري نيست ) .
مَّنِ اهْتَدَى فَإِنَّمَا يَهْتَدي لِنَفْسِهِ وَمَن ضَلَّ فَإِنَّمَا يَضِلُّ عَلَيْهَا وَلاَ تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَى وَمَا كُنَّا مُعَذِّبِينَ حَتَّى نَبْعَثَ رَسُولاً (۱۵)
هر كس ( به راه حق ) هدايت يابد ، راهيابيَش به سود خودش است ، و هركس ( از راه حق ) گمراه شود ، گمراهيَش به زيان خودش است . و هيچ كسي بارِ گناه ديگري را بر دوش نميكشد ( و به جرم ديگري كيفر داده نميشود ) . و ما ( هيچ شخص و قومي را ) مجازات نخواهيم كرد ، مگر اين كه پيغمبري ( براي آنان مبعوث و ) روان سازيم .
وَإِذَا أَرَدْنَا أَن نُّهْلِكَ قَرْيَةً أَمَرْنَا مُتْرَفِيهَا فَفَسَقُواْ فِيهَا فَحَقَّ عَلَيْهَا الْقَوْلُ فَدَمَّرْنَاهَا تَدْمِيراً (۱۶)
هرگاه بخواهيم شهر و دياري را نابود گردانيم ، افراد دارا و خوشگذران و شهوتران آنجا را سردار و چيره ميگردانيم ، و آنان در آن شهر و ديار به فسق و فجور ميپردازند ( و به مخالفت با دستورات الهي برميخيزند ) ، پس فرمان ( وقوع عذاب ) بر آنجا واجب و قطعي ميگردد و آن گاه آن مكان را سخت درهم ميكوبيم ( و ساكنانش را هلاك ميگردانيم ) .
وَكَمْ أَهْلَكْنَا مِنَ الْقُرُونِ مِن بَعْدِ نُوحٍ وَكَفَى بِرَبِّكَ بِذُنُوبِ عِبَادِهِ خَبِيرَاً بَصِيراً (۱۷)
و چه بسيارند مردماني كه در قرون و اعصار بعد از نوح ميزيستهاند و ما آنان را ( طبق همين سنّت ، به سبب تمرّد و سركشيشان ) نابود گرداندهايم . ( مثل : خود قوم نوح ، قوم عاد ، قوم ثمود ، قوم لوط ، قوم فرعون . ) همين كافي است كه پروردگارت از گناهان بندگانش آگاه و نسبت بدانها بينا است ( و لذا هيچ گونه كاري از ديد او مخفي ، و بيسزا و جزا نميماند ) .
مَّن كَانَ يُرِيدُ الْعَاجِلَةَ عَجَّلْنَا لَهُ فِيهَا مَا نَشَاء لِمَن نُّرِيدُ ثُمَّ جَعَلْنَا لَهُ جَهَنَّمَ يَصْلاهَا مَذْمُوماً مَّدْحُوراً (۱۸)
هر كس كه دنياي زودگذر ( اين جهان ) را بخواهد ( و تنها براي زندگي آن كار كند ) ، آن اندازه كه خود ميخواهيم و به هركس كه صلاح ميدانيم ، هرچه زودتر در دنيا بدو عطاء خواهيم كرد . به دنبال آن ، دوزخ را بهره او ميكنيم كه به آتش آن ميسوزد ، در حالي كه ( به سبب كارهائي كه در دنيا كرده است ) مورد سرزنش است و ( از رحمت خدا ) رانده و مانده است .
وَمَنْ أَرَادَ الآخِرَةَ وَسَعَى لَهَا سَعْيَهَا وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولَئِكَ كَانَ سَعْيُهُم مَّشْكُوراً (۱۹)
و هر كس كه ( دنياي جاودانه ) آخرت را بخواهد و براي ( فراچنگ آوردن ) آن ، تلاش سزاوار آن را از خود نشان دهد ، در حالي كه مؤمن باشد ، اين چنين كساني ، تلاششان بيسپاس ( و بياجر ) نميماند .
كُلاًّ نُّمِدُّ هَؤُلاء وَهَؤُلاء مِنْ عَطَاء رَبِّكَ وَمَا كَانَ عَطَاء رَبِّكَ مَحْظُوراً (۲۰)
و ما هر يك از اينان ( كه آخرت طلبانند ) و از آنان ( كه دنيا پرستانند ، در اين جهان ) از بخشايش پروردگارت ( بهرهمند ميگردانيم و ) كمك ميرسانيم و ( كافر و مؤمن را بر اين خوان يغما مينشانيم . چرا كه در صورت رعايت اسباب و علل ، ) بخشايش پروردگارت هرگز ( از كسي بازداشته نشده است و از او ) ممنوع نگشته است .
انظُرْ كَيْفَ فَضَّلْنَا بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ وَلَلآخِرَةُ أَكْبَرُ دَرَجَاتٍ وَأَكْبَرُ تَفْضِيلاً (۲۱)
ببين چگونه برخي ( از مردمان ) را بر برخي ديگر ( در همين دنياي ناچيز ، به سبب تفاوت تلاش و كوشششان ) برتري دادهايم و ( يكي را شاه ، دارا ، دانا ، و يكي را نوكر ، نادار ، نادان كردهايم . و امّا بدان كه در دنياي مهمّ و ارزشمندِ ) آخرت ، درجاتْ بزرگتر و برتريها سترگتر است ( و تفاوتها و فاصلهها بيشتر است ؛ چرا كه آنجا سراي جاويدان است و بهشت و درجات عظيمِ آن در ميان است . پس اي انسان ! براي آن به مسابقه بپرداز و شبانهروز بكوش ) .
لاَّ تَجْعَل مَعَ اللّهِ إِلَهاً آخَرَ فَتَقْعُدَ مَذْمُوماً مَّخْذُولاً (۲۲)
( اي انسان ! ) با يزدان ، خداي ديگري قرار مده ( و معبود خود مدان و به فرياد مخوان ) كه نكوهيده و زبون شوي .
وَقَضَى رَبُّكَ أَلاَّ تَعْبُدُواْ إِلاَّ إِيَّاهُ وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَاناً إِمَّا يَبْلُغَنَّ عِندَكَ الْكِبَرَ أَحَدُهُمَا أَوْ كِلاَهُمَا فَلاَ تَقُل لَّهُمَا أُفٍّ وَلاَ تَنْهَرْهُمَا وَقُل لَّهُمَا قَوْلاً كَرِيماً (۲۳)
( اي انسان ! ) پروردگارت فرمان داده است كه جز او را نپرستيد ، و به پدر و مادر نيكي كنيد ( و با آنان نيكو رفتار نمائيد ) . هرگاه يكي از آن دو ، و يا هر دوي ايشان نزد تو به سن پيري برسند ، ( كمترين اهانتي بديشان مكن و حتي سبكترين تعبير نامؤدّبانه همچون ) اُف به آنان مگو ! ( و بر سر ايشان فرياد مزن ) و آنان را از پيش خود مران و با سخنان محترمانه با آن دو سخن بگو .
وَاخْفِضْ لَهُمَا جَنَاحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَةِ وَقُل رَّبِّ ارْحَمْهُمَا كَمَا رَبَّيَانِي صَغِيراً (۲۴)
و بال تواضعِ مهرباني را برايشان فرود آور ( و در برابرشان كاملاً فروتن باش ، و براي آنان دست دعا به درگاه خدا بردار ) و بگو : پروردگارا ! ( اينك كه ضعيف و جز تو پناهي ندارند ) بديشان مرحمت فرما ، همان گونه كه آنان در كوچكي ( به ضعف و كودكي من رحم كردند و ) مرا تربيت و بزرگ نمودند .
رَّبُّكُمْ أَعْلَمُ بِمَا فِي نُفُوسِكُمْ إِن تَكُونُواْ صَالِحِينَ فَإِنَّهُ كَانَ لِلأَوَّابِينَ غَفُوراً (۲۵)
پروردگارتان ( از خودتان ) آگاهتر بدان چيزهائي است كه در درونتان ميگذرد ( و لذا ميداند كه اراده نيكي و يا بدي ، نسبت به والدين خود داريد ) . اگر افراد شايسته و بايستهاي باشيد ( و در راه خدمت بديشان لغزشي از شما سر زده باشد و در انديشه جبران آن بوده و از كرده خود پشيمان شويد ، خدا شما را ميبخشد ) چرا كه او در حقِ توبهكاران هميشه بخشنده بوده است .
وَآتِ ذَا الْقُرْبَى حَقَّهُ وَالْمِسْكِينَ وَابْنَ السَّبِيلِ وَلاَ تُبَذِّرْ تَبْذِيراً (۲۶)
حق خويشاوند را ( از قبيل : صله رحم و نيكوئي و مودّت و محبّت ) ، و حق مستمند و وامانده در راه را ( از قبيل : زكات و صدقه و احسان ) ، بپرداز ، و به هيچ وجه باد دستي مكن .
إِنَّ الْمُبَذِّرِينَ كَانُواْ إِخْوَانَ الشَّيَاطِينِ وَكَانَ الشَّيْطَانُ لِرَبِّهِ كَفُوراً (۲۷)
بيگمان باد دستان دوستان اهريمنانند ( و گوش به وسوسههاي ايشان ميدارند و در انجام بديها همسان و همگامند ) و اهريمنان بسيار ناسپاس ( نعمتهاي ) پروردگار خود هستند ( و تمام توان خويش را در فساد و نافرماني از خدا ميگذرانند . باد دستي هم فساد و نافرمانياست ، از آن خويشتن را برحذر داريد تا همچون اهريمنان بشمار نيائيد و با ايشان در آخرت به دوزخ نيفتيد ) .
وَإِمَّا تُعْرِضَنَّ عَنْهُمُ ابْتِغَاء رَحْمَةٍ مِّن رَّبِّكَ تَرْجُوهَا فَقُل لَّهُمْ قَوْلاً مَّيْسُوراً (۲۸)
و اگر از آنان ( يعني از خويشاوندان و بيچارگان و واماندگان در راه ، به سبب نبودن امكانات و ) به خاطر انتظار رحمت پروردگارت كه اميدِ بدان داري ، روي برگرداني ، با ايشان محترمانه و مهربانانه سخن بگو ( و با وعده احسان در آينده بديشان ، دلخوش و اميدوارشان گردان ) .
وَلاَ تَجْعَلْ يَدَكَ مَغْلُولَةً إِلَى عُنُقِكَ وَلاَ تَبْسُطْهَا كُلَّ الْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُوماً مَّحْسُوراً (۲۹)
دست خود را بر گردن خويش بسته مدار ( و از كمك به ديگران خودداري مكن و بخيل مباش ، ) و آن را فوقالعاده گشاده مساز ( و بذل و بخشش بيحساب مكن و اسراف مورز ، بدان گونه ) كه سبب شود از كار بماني و مورد ملامت ( اين و آن ) قرار گيري و لخت و غمناك گردي .
إِنَّ رَبَّكَ يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَن يَشَاءُ وَيَقْدِرُ إِنَّهُ كَانَ بِعِبَادِهِ خَبِيراً بَصِيراً (۳۰)
بيگمان پروردگارت ، روزي هركس را كه بخواهد فراوان و گسترده ميدارد ، و روزي هركس را كه بخواهد كم و تنگ ميگرداند . چرا كه خدا از ( سرشت ) بندگان خود آگاه ( و به احوال و نيازمنديهايشان آشنا و ) بينا است .
وَلاَ تَقْتُلُواْ أَوْلادَكُمْ خَشْيَةَ إِمْلاقٍ نَّحْنُ نَرْزُقُهُمْ وَإِيَّاكُم إنَّ قَتْلَهُمْ كَانَ خِطْءاً كَبِيراً (۳۱)
و ( از آنجا كه روزي در دست خدا است ) فرزندانتان را از ترس فقر و تنگدستي نكشيد . ما آنان و شما را روزي ميدهيم ( و ضامن رزق همگانيم ) . بيگمان كشتن ايشان گناه بزرگي است .
وَلاَ تَقْرَبُواْ الزِّنَى إِنَّهُ كَانَ فَاحِشَةً وَسَاء سَبِيلاً (۳۲)
و ( با انجام عوامل و انگيزههاي زنا ) به زنا نزديك نشويد كه زنا گناه بسيار زشت و بدترين راه و شيوه است .
وَلاَ تَقْتُلُواْ النَّفْسَ الَّتِي حَرَّمَ اللّهُ إِلاَّ بِالحَقِّ وَمَن قُتِلَ مَظْلُوماً فَقَدْ جَعَلْنَا لِوَلِيِّهِ سُلْطَاناً فَلاَ يُسْرِف فِّي الْقَتْلِ إِنَّهُ كَانَ مَنْصُوراً (۳۳)
و كسي را نكشيد كه خداوند كشتن او را – جز به حق – حرام كرده است . هر كس كه مظلومانه كشته شود ، به صاحب خون او ( كه نزديكترين خويشاوند بدو است ، اين ) قدرت را دادهايم ( كه با مراجعه به قاضي ، قصاص خود را درخواست و قاتل را به مجازات برساند ) ولي نبايد او هم در كشتن اسراف كند ( و به جاي يك نفر ، دو نفر و بيشتر را بكشد ، يا اين كه به عوض قاتل ، ديگري را هلاك سازد ) . بيگمان صاحب خون ياري شونده ( از سوي خدا ) است ( چرا كه حق قصاص را بدو داده است ) .
وَلاَ تَقْرَبُواْ مَالَ الْيَتِيمِ إِلاَّ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ حَتَّى يَبْلُغَ أَشُدَّهُ وَأَوْفُواْ بِالْعَهْدِ إِنَّ الْعَهْدَ كَانَ مَسْؤُولاً (۳۴)
و در مال يتيم تصرّف نكنيد مگر به شيوهاي كه ( در حفظ و بهرهوري آن مفيدتر و ) بهتر باشد . ( بدين كار ادامه دهيد ) تا اين كه يتيم به سنّ بلوغ ميرسد ( و ميتواند در دارائي خود تصرّف كند و به نحو احسن آن را مورد بهرهبرداري قرار دهد ) . و به عهد و پيمان ( خود كه با خدا يا مردم بستهايد ) وفا كنيد ، چرا كه از ( شما روز رستاخيز درباره ) عهد و پيمان پرسيده ميشود .
وَأَوْفُوا الْكَيْلَ إِذا كِلْتُمْ وَزِنُواْ بِالقِسْطَاسِ الْمُسْتَقِيمِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلاً (۳۵)
و هنگامي كه چيزي را به پيمانه ميزنيد ، آن را به تمام و كمال پيمانه كنيد ، و با ترازوي درست ( اشياء را ) بكشيد ( و در وزن و پيمانه به مشتري كم ندهيد ) كه اين كار سرانجام بهتر و نيكوتري ( در دنيا و آخرت براي شما ) دارد .
وَلاَ تَقْفُ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ وَالْفُؤَادَ كُلُّ أُولئِكَ كَانَ عَنْهُ مَسْؤُولاً (۳۶)
از چيزي دنبالهروي مكن كه از آن ناآگاهي . بيگمان ( انسان در برابر كارهائي كه ) چشم و گوش و دل همه ( و ساير اعضاء ديگر انجام ميدهند ) مورد پرس و جوي از آن قرار ميگيرد .
وَلاَ تَمْشِ فِي الأَرْضِ مَرَحاً إِنَّكَ لَن تَخْرِقَ الأَرْضَ وَلَن تَبْلُغَ الْجِبَالَ طُولاً (۳۷)
و در روي زمين متكبّرانه و مغرورانه راه مرو . چرا كه تو ( با پاي كوبيدن قلدرانهات بر زمين ) نميتواني زمين را بشكافي ، و ( با گردن كشيدن جبّارانهات بر آسمان ، نميتواني ) به بلنداي كوهها برسي . ( آخر ذرّه ناچيزي انسان نام ، در برابر كره زمين ، و كره زمين در برابر مجموعه هستي ، چه چيز بشمار آست ؟ ! ) .
كُلُّ ذَلِكَ كَانَ سَيٍّئُهُ عِنْدَ رَبِّكَ مَكْرُوهاً (۳۸)
همه آن ( مأمورات و منهيّات مذكور در آيات پيشين ) بدهايش ( كه منهيّات است ) نزد پروردگارت زشت بشمار است ( و از آن ناخوشنود است ) .
ذَلِكَ مِمَّا أَوْحَى إِلَيْكَ رَبُّكَ مِنَ الْحِكْمَةِ وَلاَ تَجْعَلْ مَعَ اللّهِ إِلَهاً آخَرَ فَتُلْقَى فِي جَهَنَّمَ مَلُوماً مَّدْحُوراً (۳۹)
اينها از امور حكمتآميزي است كه پروردگارت به تو وحي كرده است ، و هرگز با خداوند ( يگانه و آفريدگار جهان هستي ) معبود ديگري را انباز مكن ، كه ( اگر چنين كني ) به دوزخ افكنده شوي ( و از سوي خدا و مردم ) سرزنش شده و مطرود ( از رحمت الهي گردي ) .
أَفَأَصْفَاكُمْ رَبُّكُم بِالْبَنِينَ وَاتَّخَذَ مِنَ الْمَلآئِكَةِ إِنَاثاً إِنَّكُمْ لَتَقُولُونَ قَوْلاً عَظِيماً (۴۰)
( اي كساني كه ميگوئيد : فرشتگان دختران خدايند ! ) آيا پروردگارتان ( شما را بر خود ترجيح داده و ) پسران را ويژه شما كرده است ( كه به گمان شما نسل اعلي بشمارند ) و از فرشتگان دختراني را خاصّ خود كرده است ( كه به عقيده پوچ شما بيارج و از نسل ادني محسوبند ؟ ) . واقعاً شما سخن بسيار ( بزرگ كفرآميزي و بهتان ) عظيمي بيان ميداريد .
وَلَقَدْ صَرَّفْنَا فِي هَذَا الْقُرْآنِ لِيَذَّكَّرُواْ وَمَا يَزِيدُهُمْ إِلاَّ نُفُوراً (۴۱)
ما در اين قرآن ( اثبات توحيد و نفي شرك را ) به صورتهاي گوناگون بيان داشتهايم ( و با استدلالهاي منطقي و فطري ، و در شكل تهديد و تشويق ، آن را متذكّر شدهايم ) تا اين كه پند گيرند ( و دست از اين ياوهسرائيها بردارند ) ولي جز بر نفرت و گريزشان ( از حق ) نميافزايند .
قُل لَّوْ كَانَ مَعَهُ آلِهَةٌ كَمَا يَقُولُونَ إِذاً لاَّبْتَغَوْاْ إِلَى ذِي الْعَرْشِ سَبِيلاً (۴۲)
( اي پيغمبر ! به مشركان ) بگو : اگر با خداوند ( جهان ) آن چنان كه ميپنداريد ، خداياني ( در گستره هستي ) بودند ، در اين صورت قطعاً درصدد برميآمدند كه بر ( يزدان سبحان ) صاحب تخت ( جهان ) چيره شوند ، ( و اختلاف و تنازع خدايان گوناگون ، نظم و نظام دنيا را مختل ميكرد ) .
سُبْحَانَهُ وَتَعَالَى عَمَّا يَقُولُونَ عُلُوّاً كَبِيراً (۴۳)
خداوند از آنچه آنان ( درباره خدا به هم ميبافتند و از ناروا و نقائصي كه در حق او ) ميگويند ، بسيار به دور و ( از انديشه ايشان ) خيلي والاتر و بالاتر است .
تُسَبِّحُ لَهُ السَّمَاوَاتُ السَّبْعُ وَالأَرْضُ وَمَن فِيهِنَّ وَإِن مِّن شَيْءٍ إِلاَّ يُسَبِّحُ بِحَمْدَهِ وَلَكِن لاَّ تَفْقَهُونَ تَسْبِيحَهُمْ إِنَّهُ كَانَ حَلِيماً غَفُوراً (۴۴)
آسمانهاي هفتگانه و زمين و كساني كه در آنها هستند همگي ، تسبيح خدا ميگويند و ( با تنزيه و تقديسش ، رضاي او ميجويند . اصلاً نه تنها آسمانهاي هفتگانه و زمين ) بلكه هيچ موجودي نيست مگر اين كه ( به زبان حال يا قال ) حمد و ثناي وي ميگويند ، ولي شما تسبيح آنها را نميفهميد ( چرا كه زبانشان را نميدانيد و از ساختار اَسرارآميز عالَم هستي و نظام پيچيده جهان آفرينش چندان مطلع نيستيد . پس همآهنگ با سراسر جهان هستي به يكتاپرستي بپردازيد و از راستاي جملگي كنار نرويد و دور نشويد . درهاي توبه و برگشت به سوي يزدان جهان به روي همگان باز است ) . بيگمان يزدان بس شكيبا و بخشنده است ( و در كيفر رساندن شتاب نميورزد و فرصت آشنائي با توحيد و رهاكردن شرك را به مردمان ميدهد ، و در برابر بيداري از خواب غفلتشان مغفرت خود را شاملشان ميسازد ) .
وَإِذَا قَرَأْتَ الْقُرآنَ جَعَلْنَا بَيْنَكَ وَبَيْنَ الَّذِينَ لاَ يُؤْمِنُونَ بِالآخِرَةِ حِجَاباً مَّسْتُوراً (۴۵)
( اي پيغمبر ! ) هنگامي كه قرآن ( ناطق به دلائل حق ) را ميخواني ، ميان تو و آنان كه به قيامت باور ندارند ( و پيوسته دشمن حق و از حقيقت گريزانند ) حجاب ناپيدائي قرار ميدهيم ( تا نور قرآن به دل ايشان پرتو نيندازد و به آنان سودي نرساند ) .
وَجَعَلْنَا عَلَى قُلُوبِهِمْ أَكِنَّةً أَن يَفْقَهُوهُ وَفِي آذَانِهِمْ وَقْراً وَإِذَا ذَكَرْتَ رَبَّكَ فِي الْقُرْآنِ وَحْدَهُ وَلَّوْاْ عَلَى أَدْبَارِهِمْ نُفُوراً (۴۶)
و ( چون در ستيزهجوئي با حق پافشاري ميكنند ) بر دلهايشان پوششهائي قرار ميدهيم تا قرآن را نفهمند ، و در گوشهايشان سنگيني ايجاد ميكنيم ( تا نداي هدايت قرآن را چنان كه بايد نشوند و از آن سود نبرند ، و لذا ) هنگامي كه پروردگارت را در قرآن به يگانگي ياد ميكني ( و خدايان پنداري ايشان را همراه با او نام نميبري ) پشت كرده و ميگريزند ( تا صداي توحيد را نشنوند ) .
نَّحْنُ أَعْلَمُ بِمَا يَسْتَمِعُونَ بِهِ إِذْ يَسْتَمِعُونَ إِلَيْكَ وَإِذْ هُمْ نَجْوَى إِذْ يَقُولُ الظَّالِمُونَ إِن تَتَّبِعُونَ إِلاَّ رَجُلاً مَّسْحُوراً (۴۷)
ما ( از هر كس ديگري ) بهتر ميدانيم كه آنان به چه منظوري به سخنان تو گوش فرا ميدهند ، هنگامي كه پاي سخنانت مينشينند ، و آن زمان كه با هم درگوشي صحبت ميكنند . آن زمان كه ستمكاران ( كفرپيشه ، نهاني به يكديگر ) ميگويند ( اگر شما دوستان همعقيده ما از او پيروي كنيد ) جز از مرد جادو شدهاي پيروي نميكنيد ( كه جادوگران در عقل و هوش او رخنه كرده و آن را مختل ساختهاند ) .
انظُرْ كَيْفَ ضَرَبُواْ لَكَ الأَمْثَالَ فَضَلُّواْ فَلاَ يَسْتَطِيعْونَ سَبِيلاً (۴۸)
بنگر چگونه براي تو مثلها ميزنند و ( گاه كاهن ، گاه مجنون ، وقتي شاعر ، و زماني ساحرت ميگويند . ) از اين رو آنان گمراه گشته و نميتوانند راهي ( به سوي حق ) پيدا كنند .
وَقَالُواْ أَئِذَا كُنَّا عِظَاماً وَرُفَاتاً أَإِنَّا لَمَبْعُوثُونَ خَلْقاً جَدِيداً (۴۹)
و ( اينان و منكرانِ ديگر رستاخيز ) ميگويند : آيا هنگامي كه ما استخواني ( پوسيده ) و تكّههائي خشكيده ( و از هم پاشيده ) شديم ، مگر ديگر باره آفرينش تازهاي خواهيم يافت ( و زندگي دوبارهاي پيدا خواهيم كرد ؟!)
قُل كُونُواْ حِجَارَةً أَوْ حَدِيداً (۵۰)
بگو : شما سنگ باشيد ( كه به هيچ وجه قابليّت پذيرش حيات را ندارد ) و يا آهن باشيد ( كه از سنگ محكمتر است )
أَوْ خَلْقاً مِّمَّا يَكْبُرُ فِي صُدُورِكُمْ فَسَيَقُولُونَ مَن يُعِيدُنَا قُلِ الَّذِي فَطَرَكُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ فَسَيُنْغِضُونَ إِلَيْكَ رُؤُوسَهُمْ وَيَقُولُونَ مَتَى هُوَ قُلْ عَسَى أَن يَكُونَ قَرِيباً (۵۱)
يا اين كه ( جز آن دو ) چيز ديگري باشيد كه در نظرتان ( از اينها هم ) سختتر است ( و از قابليّت پذيرش حيات دورتر ، باز خدا ميتواند به پيكرتان جان بدمد و به زندگي مجدّد بازگرداند . آنان شگفتزده ) خواهند گفت : چه كسي ما را باز ميگرداند ؟ بگو : آن خدائي كه نخستين بار شما را آفريد . پس از آن ، سرهايشان را به سويت ( به عنوان استهزاء ) تكان ميدهند و ميگويند : چه زماني اين ( معاد ) خواهد بود ؟ بگو : شايد كه نزديك باشد .
يَوْمَ يَدْعُوكُمْ فَتَسْتَجِيبُونَ بِحَمْدِهِ وَتَظُنُّونَ إِن لَّبِثْتُمْ إِلاَّ قَلِيلاً (۵۲)
( اين بازگشت به حيات مجدّد ) روزي خواهد بود كه خدا شما را از گورهايتان ( براي گردهمآئي در محشر ) فرا ميخواند و شما ( فرمان او را ) با حمد و سپاس پاسخ ميگوئيد و گمان ميبريد كه ( در دنيا ) جز مدّت اندكي ماندگار نبودهايد .
وَقُل لِّعِبَادِي يَقُولُواْ الَّتِي هِيَ أَحْسَنُ إِنَّ الشَّيْطَانَ يَنزَغُ بَيْنَهُمْ إِنَّ الشَّيْطَانَ كَانَ لِلإِنْسَانِ عَدُوّاً مُّبِيناً (۵۳)
( اي پيغمبر ! ) به بندگانم بگو : سخني ( در گفتار و نوشتار خود ) بگويند كه زيباترين ( و نيكوترين سخنها ) باشد . چرا كه اهريمن ( به وسيله سخنهاي زشت و ناشيرين ) در ميان ايشان فساد و تباهي به راه مياندازد ، و بيگمان اهريمن ( از دير باز ) دشمن آشكار انسان بوده است ( و پيوسته درصدد برآمده تا آتش جنگ را با افروزينه وسوسه شعلهور سازد ) .
رَّبُّكُمْ أَعْلَمُ بِكُمْ إِن يَشَأْ يَرْحَمْكُمْ أَوْ إِن يَشَأْ يُعَذِّبْكُمْ وَمَا أَرْسَلْنَاكَ عَلَيْهِمْ وَكِيلاً (۵۴)
پروردگارتان از حال شما آگاهتر ( از هر كسي ) است ، اگر بخواهد ( به شما توفيق ايمان عطاء ميكند ) و شما را مشمول رحمت خود قرار ميدهد ، و اگر بخواهد ( با كفر و عصيان شما را ميميراند و ) دچار عذابتان ميگرداند . ( اي محمّد ! ) ما تو را به عنوان وكيل ( ايمان آوردن ) ايشان ( و مراقب احوال آنان ) نفرستادهايم ، ( تا ملزم باشي حتماً آنان ايمان بياورند . بلكه بر رسولان پيام باشد و بس ) .
وَرَبُّكَ أَعْلَمُ بِمَن فِي السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَلَقَدْ فَضَّلْنَا بَعْضَ النَّبِيِّينَ عَلَى بَعْضٍ وَآتَيْنَا دَاوُودَ زَبُوراً (۵۵)
پروردگارت از ( احوال همه ) مردمان و چيزهائي كه در آسمانها و زمينند آگاهتر ( از هر كسي ) است ( و ميداند چه كساني را از ميان توده مردم به پيغمبري برميگزيند ) . ما برخي از پيغمبران را بر برخي ديگر برتري دادهايم ، و ( از جمله ) به داود زبور عطاء نمودهايم ( و او را بدان افتخار بخشيده و بالاتر از بعضي انبياء قرار دادهايم . به تو نيز قرآن ارمغان كرده و خاتم و سرآمد همه پيغمبرانت ساختهايم ) .
قُلِ ادْعُواْ الَّذِينَ زَعَمْتُم مِّن دُونِهِ فَلاَ يَمْلِكُونَ كَشْفَ الضُّرِّ عَنكُمْ وَلاَ تَحْوِيلاً (۵۶)
( اي پيغمبر ! به مشركان ) بگو : كساني را كه به جز خدا ( شايسته پرستش ) ميپنداريد ( به هنگام بلا ، به كمك ) بخوانيد ، امّا ( خواهيد ديد كه ) نه توانائي دفع زيان و رفع بلا از شما را دارند ، و نه ميتوانند آن را دگرگون سازند ( و ناخوشيها را به خوشيها تبديل كنند و يا اين كه از اندوه دردها بكاهند ) .
أُولَئِكَ الَّذِينَ يَدْعُونَ يَبْتَغُونَ إِلَى رَبِّهِمُ الْوَسِيلَةَ أَيُّهُمْ أَقْرَبُ وَيَرْجُونَ رَحْمَتَهُ وَيَخَافُونَ عَذَابَهُ إِنَّ عَذَابَ رَبِّكَ كَانَ مَحْذُوراً (۵۷)
آن كساني را كه به فرياد ميخوانند ( و خداگونههايشان ميدانند ) آنان كه از همه مقرّبترند ( به درگاه يزدان ، همچون عيسي و عُزَير و فرشتگان ) براي تقرّب به پروردگارشان وسيله ميجويند ( كه طاعات و عبادات است ) و به رحمت خدا اميدوار و از عذاب او هراسناكند . چرا كه عذاب پروردگارت ( چنان شديد است كه ) بايد از آن خويشتن را دور و برحذر داشت .
وَإِن مَّن قَرْيَةٍ إِلاَّ نَحْنُ مُهْلِكُوهَا قَبْلَ يَوْمِ الْقِيَامَةِ أَوْ مُعَذِّبُوهَا عَذَاباً شَدِيداً كَانَ ذَلِك فِي الْكِتَابِ مَسْطُوراً (۵۸)
هر شهر و دياري را ( كه اهل آن ستمكار باشند ) پيش از روز قيامت ( به مجازات ميرسانيم و ) نابودش ميگردانيم ، يا ( اهالي ) آن را به عذاب سختي گرفتار مينمائيم . اين ( مجازات دنيوي پيش از مجازات اخروي ) در كتاب ( الهي لوح محفوظ ) ثبت گرديده است ( و قلم قضا و قدر بر آن رفته است . پس قريشيان از اين بترسند و بيشتر به دنبال كفر و ستم نروند ) .
وَمَا مَنَعَنَا أَن نُّرْسِلَ بِالآيَاتِ إِلاَّ أَن كَذَّبَ بِهَا الأَوَّلُونَ وَآتَيْنَا ثَمُودَ النَّاقَةَ مُبْصِرَةً فَظَلَمُواْ بِهَا وَمَا نُرْسِلُ بِالآيَاتِ إِلاَّ تَخْوِيفاً(۵۹)
( قريشيان ميخواهند ، كوه صفا را طلا كني ، و كوههاي پيرامون ايشان را از ميان برداري و غيره ) . چيزي ما را از انجام اين معجزات ( مادي پيشنهادي ) باز نميدارد ، مگر اين كه ( ما قبلاً چنين معجزاتي را بر دست پيغمبران پيشين انجام دادهايم ، و ) گذشتگان آنها را ( پس از مشاهده ) تكذيب كردهاند . ( سنّت ما هم بر اين رفته است كه پس از نمودن معجزات مادي ، در صورت عدم پذيرش پيشنهادكنندگان ، آنان را هلاك سازيم . از جمله ) ما براي قوم ثمود شتر ( از سنگ به در آورديم و ) به سويشان گسيل داشتيم كه ( معجزه هويدا و شكّزدا و ) روشنگري بود . امّا آنان نسبت بدان كفر ورزيدند ( و آن را از جانب خدا نديدند و كُشتند . اصولاً برنامه ما اين نيست كه هر كسي معجزهاي پيشنهاد كند پيغمبر وقت تسليم او گردد ) و ما معجزات را جز براي بيم دادن ( مردم و اتمام حجّت ) اجرا نميسازيم .
وَإِذْ قُلْنَا لَكَ إِنَّ رَبَّكَ أَحَاطَ بِالنَّاسِ وَمَا جَعَلْنَا الرُّؤيَا الَّتِي أَرَيْنَاكَ إِلاَّ فِتْنَةً لِّلنَّاسِ وَالشَّجَرَةَ الْمَلْعُونَةَ فِي القُرْآنِ وَنُخَوِّفُهُمْ فَمَا يَزِيدُهُمْ إِلاَّ طُغْيَاناً كَبِيراً (۶۰)
زماني ( را به ياد آور اي پيغمبر كه ) به تو گفتيم : پرودگارت احاطه كامل به مردم دارد و ( از وضع آنان كاملاً آگاه است . پس بيباكانه دعوت خود را برسان و بدان كه ) ما ديداري را كه ( در شب معراج ) براي تو ميسّر كرديم و درخت نفرين شده ( زقّوم را كه در ته دوزخ ميرويد و خوراك بزهكاران است و مذكور ) در قرآن ، جز وسيله آزمايش مردمان قرار ندادهايم . ما ايشان را ( با مخاوف دنيا و آخرت ) بيم ميدهيم ، ولي چيزي بر آنان جز طغيان و عصيان فراوان نميافزايد .
وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلآئِكَةِ اسْجُدُواْ لآدَمَ فَسَجَدُواْ إَلاَّ إِبْلِيسَ قَالَ أَأَسْجُدُ لِمَنْ خَلَقْتَ طِيناً (۶۱)
زماني ( را يادآور شو ) كه ما به فرشتگان گفتيم : براي آدم كرنش كنيد . فرشتگان جملگي كرنش كردند مگر ابليس ( كه از جنّيان بود و در ميان فرشتگان قرار داشت ، او كه نمونه كامل استكبار بود ) گفت : آيا براي كسي كرنش كنم كه او را از گِل آفريدهاي ؟ ( من كه از آتشم ، بهتر از آدمم ! عالي براي داني چگونه تعظيم كند ؟ ) .
قَالَ أَرَأَيْتَكَ هَذَا الَّذِي كَرَّمْتَ عَلَيَّ لَئِنْ أَخَّرْتَنِ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ لأَحْتَنِكَنَّ ذُرِّيَّتَهُ إَلاَّ قَلِيلاً (۶۲)
شيطان گفت : به من بگو كه آيا اين همان كسي است كه او را بر من ترجيح و گرامي داشتهاي ؟ ! ( جاي تعجّب است ) . اگر مرا تا روز قيامت زنده بداري ، فرزندان او را همگي جز اندكي ( با گمراهي ) نابود ميگردانم ( و لگامِ وسوسه را به دهانشان ميزنم و به جاده خطا و گناهشان ميكشانم ) .
قَالَ اذْهَبْ فَمَن تَبِعَكَ مِنْهُمْ فَإِنَّ جَهَنَّمَ جَزَآؤُكُمْ جَزَاء مَّوْفُوراً (۶۳)
خدا فرمود : برو ! ( تا روز رستاخيز به تو مهلت داده ميشود و هرچه ميخواهي بكن . آدميزادگان از عقل و اراده برخوردارند ) كساني كه از ايشان از تو پيروي كنند ، دوزخ سزاي شما ( اهريمن و آنان ) است و سزاي فراوان و بينقصاني است .
وَاسْتَفْزِزْ مَنِ اسْتَطَعْتَ مِنْهُمْ بِصَوْتِكَ وَأَجْلِبْ عَلَيْهِم بِخَيْلِكَ وَرَجِلِكَ وَشَارِكْهُمْ فِي الأَمْوَالِ وَالأَوْلادِ وَعِدْهُمْ وَمَا يَعِدُهُمُ الشَّيْطَانُ إِلاَّ غُرُوراً (۶۴)
و بترسان و خوار گردان با نداي ( دعوت به معصيت و وسوسه ) خود هركسي از ايشان را كه توانستي ، و لشكر سواره و پياده خود را بر سرشان بشوران و بتازان ( و همه تلاش خويش را براي شكست دادن و گول زدن ايشان به كار گير ) و در اموال آنان ( با تشويق و تحريكشان براي كسب آن از حرام و صرف آن در حرام ) و در اولاد ايشان ( با گول زدن اولياء و رهنمود فرزندانشان به كفر و فساد در پرتو تربيت نادرستشان ) شركت جوي ، و آنان را ( به نبودن حساب و كتاب و بهشت و دوزخ ، يا به شفاعت خدايان و بتان و بزرگواري خاندان و غيره ) وعده بده ( و بفريب ) ، و وعده شيطان به مردمان جز نيرنگ و گول نيست .
إِنَّ عِبَادِي لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطَانٌ وَكَفَى بِرَبِّكَ وَكِيلاً (۶۵)
بيگمان سلطهاي بر بندگان ( مخلص و مؤمن ) من نخواهي داشت ، و همين كافي است كه ( ايشان در پناه خدايند و ) پروردگارت حافظ و پشتيبان ( اين چنين بندگان ) است .
رَّبُّكُمُ الَّذِي يُزْجِي لَكُمُ الْفُلْكَ فِي الْبَحْرِ لِتَبْتَغُواْ مِن فَضْلِهِ إِنَّهُ كَانَ بِكُمْ رَحِيماً (۶۶)
پروردگارتان آن كسي است كه كشتيها را در درياها به حركت در ميآورد تا جوياي رزق او ( شويد و از فضل و نعمتش برخوردار ) گرديد . خداوند هميشه در حق شما ( بندگان ) مهربان بوده است .
وَإِذَا مَسَّكُمُ الْضُّرُّ فِي الْبَحْرِ ضَلَّ مَن تَدْعُونَ إِلاَّ إِيَّاهُ فَلَمَّا نَجَّاكُمْ إِلَى الْبَرِّ أَعْرَضْتُمْ وَكَانَ الإِنْسَانُ كَفُوراً (۶۷)
هنگامي كه ناراحتيها در درياها به شما ميرسد ( و گرفتار طوفانها و امواج سهمگين ميشويد و كشتي خويش را همچون پر كاهي در پهنه آبها ميبينيد ، وحشت ميكنيد و ) جز خدا همه كساني از نظرتان ناپديد ميگردند كه ايشان را به فرياد ميخوانيد . امّا زماني كه خدا شما را ( از غرق شدن ) نجات داد و به خشكي رسانيد ، ( از يكتاپرستي ) روي ميگردانيد ( و انسانهاي ناتوان و بتان بيجان را انباز يزدان جهان ميسازيد ) ، و اصولاً انسان بسيار ناسپاس است .
أَفَأَمِنتُمْ أَن يَخْسِفَ بِكُمْ جَانِبَ الْبَرِّ أَوْ يُرْسِلَ عَلَيْكُمْ حَاصِباً ثُمَّ لاَ تَجِدُواْ لَكُمْ وَكِيلاً (۶۸)
آيا شما ايمن از اين هستيد كه خدا گوشهاي از خشكي را بشكافد و شما را در ( كام ) آن فرو برد ؟ يا اين كه طوفاني به سويتان روان دارد كه باران سنگ بر شما بباراند و آن وقت حافظ و نگهباني براي خود پيدا نكنيد ؟
أَمْ أَمِنتُمْ أَن يُعِيدَكُمْ فِيهِ تَارَةً أُخْرَى فَيُرْسِلَ عَلَيْكُمْ قَاصِفا مِّنَ الرِّيحِ فَيُغْرِقَكُم بِمَا كَفَرْتُمْ ثُمَّ لاَ تَجِدُواْ لَكُمْ عَلَيْنَا بِهِ تَبِيعاً (۶۹)
يا اين كه ايمن هستيد از اين كه خداوند بار ديگر شما را ( نيازمند سفر دريا سازد و ) به دريا برگرداند و تندباد درهم شكنندهاي به سويتان گسيل دارد ( و بر سرتان بگمارد ) تا شما را به سبب ناسپاسي ( و كفرتان نسبت به يزدان ) خودتان غرق گرداند ، و از آن به بعد كسي را نيابيد كه خونبهاي شما را از ما بخواهد ( و در برابر آن ما را تعقيب و مورد پيگرد قرار دهد ) ؟
وَلَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِي آدَمَ وَحَمَلْنَاهُمْ فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَرَزَقْنَاهُم مِّنَ الطَّيِّبَاتِ وَفَضَّلْنَاهُمْ عَلَى كَثِيرٍ مِّمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِيلاً (۷۰)
ما آدميزادگان را ( با اعطاء عقل ، اراده ، اختيار ، نيروي پندار و گفتار و نوشتار ، قامت راست ، و غيره ) گراميداشتهايم ، و آنان را در خشكي و دريا ( بر مركبهاي گوناگون ) حمل كردهايم ، و از چيزهاي پاكيزه و خوشمزه روزيشان نمودهايم ، و بر بسياري از آفريدگان خود كاملاً برتريشان دادهايم .
يَوْمَ نَدْعُو كُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ فَمَنْ أُوتِيَ كِتَابَهُ بِيَمِينِهِ فَأُوْلَئِكَ يَقْرَؤُونَ كِتَابَهُمْ وَلاَ يُظْلَمُونَ فَتِيلاً (۷۱)
روزي همه انسانها را همراه با نامه اعمالشان فرا ميخوانيم . آن گاه هركس نامه اعمالش به دست راستش داده شود ( جزو سعادتمندان است ) و آنان نامه اعمالشان را ( شادان و خندان ) ميخوانند و كمترين ستمي بديشان نخواهد شد .
وَمَن كَانَ فِي هَذِهِ أَعْمَى فَهُوَ فِي الآخِرَةِ أَعْمَى وَأَضَلُّ سَبِيلاً (۷۲)
و هركس در اين ( جهان ) كور ( دل و گمراه ) باشد ، در آخرت كورتر و گمراهتر خواهد بود . ( چرا كه وجود اخروي انسان ، درخت روئيده از دانه زندگي دنيوي او است ) .
وَإِن كَادُواْ لَيَفْتِنُونَكَ عَنِ الَّذِي أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ لِتفْتَرِيَ عَلَيْنَا غَيْرَهُ وَإِذاً لاَّتَّخَذُوكَ خَلِيلاً (۷۳)
نزديك بود كافران ( با نيرنگهاي گوناگون و نيروهاي زر و زور ) تو را از ( حكم ) آنچه به تو وحي كردهايم ( و قرآنش ناميدهايم ، دور و ) منصرف گردانند ( و فقراء را از پيش تو برانند ) تا ( در عمل ، حكم ) جز قرآن را به ما نسبت دهي ، و آن گاه تو را به دوستي گيرند ( و همدمي تو را بپذيرند ) .
وَلَوْلاَ أَن ثَبَّتْنَاكَ لَقَدْ كِدتَّ تَرْكَنُ إِلَيْهِمْ شَيْئاً قَلِيلاً (۷۴)
و اگر ما تو را استوار و پابرجاي ( بر حق ) نميداشتيم ، دور نبود كه اندكي بدانان بگرائي .
إِذاً لَّأَذَقْنَاكَ ضِعْفَ الْحَيَاةِ وَضِعْفَ الْمَمَاتِ ثُمَّ لاَ تَجِدُ لَكَ عَلَيْنَا نَصِيراً (۷۵)
( و اگر چنين ميكردي ) در اين صورت عذاب دنيا و عذاب آخرت ( تو ) را چندين برابر ( ميساختيم و ) به تو ميچشانديم ( چرا كه گناه بزرگان بزرگ است ) . سپس در برابر ما يار و ياوري نمييافتي ( تا عذاب ما را از تو به دور دارد ) .
وَإِن كَادُواْ لَيَسْتَفِزُّونَكَ مِنَ الأَرْضِ لِيُخْرِجوكَ مِنْهَا وَإِذاً لاَّ يَلْبَثُونَ خِلافَكَ إِلاَّ قَلِيلاً (۷۶)
( كفّار مكّه با نقشهها و توطئههاي گوناگون خواستند در تو نفوذ كنند ) و نزديك بود آنان تو را از سرزمين ( مكّه ) بركنند ( و محيط آن را برايت غيرقابل تحمّل كرده ) تا تو را از آنجا بيرون كنند . ( اگر آنان چنين ميكردند ) در اين صورت بعد از تو جز مدّت كوتاهي نميماندند .
سُنَّةَ مَن قَدْ أَرْسَلْنَا قَبْلَكَ مِن رُّسُلِنَا وَلاَ تَجِدُ لِسُنَّتِنَا تَحْوِيلاً (۷۷)
( تنها در دفاع از تو چنين نبوده است . بلكه اين ) شيوه ما در ( دفاع از همه ) پيغمبراني بوده است كه پيش از تو فرستادهايم ( و اقوام ايشان ، آنان را كشته يا از ميان خود راندهاند و بدين وسيله درِ سعادت را بر روي خود بستهاند و از رحمت الهي محروم گشتهاند ) و تغيير و تبديلي در شيوه ما نخواهيديد ( و كسي را نخواهي يافت كه بتواند سنّت ما را دگرگون سازد ) .
أَقِمِ الصَّلاَةَ لِدُلُوكِ الشَّمْسِ إِلَى غَسَقِ اللَّيْلِ وَقُرْآنَ الْفَجْرِ إِنَّ قُرْآنَ الْفَجْرِ كَانَ مَشْهُوداً (۷۸)
نماز را چنان كه بايد بخوان به هنگام زوال آفتاب ( از نصفالنهار ، كه آغاز نماز ظهر است و امتداد آن وقت نماز عصر را نيز دربر ميگيرد ) تا تاريكي شب ( كه آغاز نماز مغرب است و امتداد آن وقت نماز عشاء را نيز در برگرفته و با طلوع فجر پايان ميپذيرد ) ، و نماز صبح را ( در فاصله طلوع فجر تا طلوع آفتاب ) بخوان . بيگمان نماز صبح ( توسّط فرشتگان شب و فرشتگان روز ) بازديد ميگردد .
وَمِنَ اللَّيْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نَافِلَةً لَّكَ عَسَى أَن يَبْعَثَكَ رَبُّكَ مَقَاماً مَّحْمُوداً (۷۹)
در پاسي از شب از خواب برخيز و در آن نماز تهجّد بخوان ، اين يك فريضه اضافي ( و افزون بر نمازهاي پنجگانه ) براي تو است . باشد كه ( در پرتو اين عمل ) خداوند تو را به مقام ستودهاي ( و مكان برجستهاي در دنيا و آخرت كه موجب ستايش همگان باشد ) برساند ( و مقام شفاعت كبري را به تو ارمغان دارد ) .
وَقُل رَّبِّ أَدْخِلْنِي مُدْخَلَ صِدْقٍ وَأَخْرِجْنِي مُخْرَجَ صِدْقٍ وَاجْعَل لِّي مِن لَّدُنكَ سُلْطَاناً نَّصِيراً (۸۰)
بگو : پروردگارا ! مرا صادقانه ( به هر كاري ) وارد كن ، و صادقانه ( از آن ) بيرون آور ، ( و چنان كن كه خطّ اصلي من در آغاز و انجام همهچيز ، راستي و درستي باشد ) ، و از جانب خود قدرتي به من عطاء فرما كه ( در امر حكومت بر دوستان و اظهار حجّت در برابر دشمنان ، برايم ) يار و مددكار باشد .
وَقُلْ جَاء الْحَقُّ وَزَهَقَ الْبَاطِلُ إِنَّ الْبَاطِلَ كَانَ زَهُوقاً (۸۱)
و ( مشركان را بترسان و بديشان ) بگو : حق فرا رسيده است ( كه يكتاپرستي و آئين آسماني و دادگري است ) و باطل از ميان رفته و نابود گشته است ( كه چندتا پرستي و آئين تباه و ستمگري است ) . اصولاً باطل هميشه از ميان رفتني و نابود شدني است ( و سرانجام پيروزي از آن حق و حقيقت بوده و هست ) .
وَنُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاء وَرَحْمَةٌ لِّلْمُؤْمِنِينَ وَلاَ يَزِيدُ الظَّالِمِينَ إَلاَّ خَسَاراً (۸۲)
( حق چگونه نيرومند و پيروز نميگردد ؟ وقتي كه ) ما آياتي از قرآن را فرو ميفرستيم كه مايه بهبودي ( دلها از بيماريهاي ناداني و گمراهي ، و پاكسازي درونها از كثافات هوي و هوس و تنگچشمي و آزمندي و تباهي ) و رحمت مؤمنان ( به سبب در برداشتن ايمان و رهنمودهاي پرخير و بركت يزدان ) است ، ولي بر ستمگران ( كافر ، به سبب ستيز با نور حق و داشتن روح طغيان ) جز زيان نميافزايد .
وَإِذَا أَنْعَمْنَا عَلَى الإِنسَانِ أَعْرَضَ وَنَأَى بِجَانِبِهِ وَإِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ كَانَ يَؤُوساً (۸۳)
( از جمله اخلاق فرد بيايمان ، يكي اين است كه ) هنگامي كه به انسان ( بيايمان ) نعمت ميبخشيم ( و او را از ثروت و قدرت و سلامت و امنيّت برخوردار ميسازيم ، مسرور و مغرور ميگردد و از طاعت و عبادت و شكر نعمت ) روگردان ميشود ( و در وقت رسيدن به نوا ) خويشتن را ( از بندگي ما ) به دور ميدارد و تكبّر ميورزد . ( انگار ما را نميشناسد و به ما كاري و نيازي ندارد ) . و هنگامي كه شر و بلا گريبانگير او گرديد ( و تنگدستي و بيماري و ناامني وي را فرا گرفت ) بسيار مأيوس و نااميد ميگردد ( و ميپندارد كه ديگر درهاي رزق و روزي بر او بسته است و هرگز روي خير و خوشي نخواهد ديد ) .
قُلْ كُلٌّ يَعْمَلُ عَلَى شَاكِلَتِهِ فَرَبُّكُمْ أَعْلَمُ بِمَنْ هُوَ أَهْدَى سَبِيلاً (۸۴)
بگو : هر كسي برابر روش خود كار ميكند ( و طريقه خويش را در پيش ميگيرد ) و پروردگارتان بهتر ( از همگان ) ميداند كه چه كسي راهش درستتر ( از راه ديگري بوده و راسترو كدام و گمراه كدام ) است .
وَيَسْأَلُونَكَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّي وَمَا أُوتِيتُم مِّن الْعِلْمِ إِلاَّ قَلِيلاً (۸۵)
از تو ( اي محمّد ! ) درباره روح ميپرسند ( كه چيست ) . بگو : روح چيزي است كه تنها پروردگارم از آن آگاه است ( و خلقتي اسرارآميز و ساختماني مغاير با ساختمان ماده دارد و اعجوبه جهان آفرينش است . بنابراين جاي شگفت نيست اگر به حقيقت روح پي نبريد ) . چرا كه جز دانش اندكي به شما داده نشده است ، ( و علم شما انسانها با توجّه به گستره كلّ جهان و علم لايتناهي خداوند سبحان ، قطره به دريا هم نيست ) .
وَلَئِن شِئْنَا لَنَذْهَبَنَّ بِالَّذِي أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ ثُمَّ لاَ تَجِدُ لَكَ بِهِ عَلَيْنَا وَكِيلاً (۸۶)
اگر ما بخواهيم آنچه را كه ( از قرآن ) به تو وحي كردهايم ، از تو بازپس ميگيريم ( و از درون دلها و لابلاي كتابها محو ميگردانيم ) آن گاه كسي را نخواهي يافت كه در اين رابطه عليه ما از تو دفاع كند ( و در حفظ قرآن يا برگشت آن بكوشد ) .
ِلاَّ رَحْمَةً مِّن رَّبِّكَ إِنَّ فَضْلَهُ كَانَ عَلَيْكَ كَبِيراً (۸۷)
ليكن به خاطر رحمت پروردگارت ( كه شامل حال تو است ، آن را برجاي ميداريم و اين ارمغان را بازپس نميگيريم ) . واقعاً كرم بزرگي خدا در حق تو داشته است ( كه قرآن را براي تو ارسال و تو را خاتمالأنبياء نموده است ، و با حفاظت از قرآن آئين تو را جاويدان كرده است ) .
قُل لَّئِنِ اجْتَمَعَتِ الإِنسُ وَالْجِنُّ عَلَى أَن يَأْتُواْ بِمِثْلِ هَـذَا الْقُرْآنِ لاَ يَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَلَوْ كَانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهِيراً(۸۸)
بگو : اگر همه مردمان و جملگي پريان گرد آيند و متّفق شوند بر اين كه همچون اين قرآن را ( با اين شيوههاي دلربا و معاني زيبا بسازند و ) بياورند ، نميتوانند مانند آن را بياورند و ارائه دهند ، هرچند هم برخي از ايشان پشتيبان و مددكار برخي ديگر شوند ( چرا كه قرآن كلام يزدان و معجزه جاويدان آفريدگار است و هرگز از معلومات محدود آفريدگان چنين چيزي ساخته نيست ) .
وَلَقَدْ صَرَّفْنَا لِلنَّاسِ فِي هَـذَا الْقُرْآنِ مِن كُلِّ مَثَلٍ فَأَبَى أَكْثَرُ النَّاسِ إِلاَّ كُفُوراً (۸۹)
ما در اين قرآن ، هر نوع مثلي را براي مردم ، به شيوههاي گوناگون بارها بيان داشتهايم ، ولي بيشتر مردم جز انكار ( حق ، و ناديده گرفتن دلائل هدايت ، و تكذيب خدا و رسول ، چيزي قبول نميكنند و ) نميپذيرند .
وَقَالُواْ لَن نُّؤْمِنَ لَكَ حَتَّى تَفْجُرَ لَنَا مِنَ الأَرْضِ يَنبُوعاً (۹۰)
و ( هنگامي كه كافران مكّه در برابر اعجاز قرآن و دلائل روشن آن درمانده و مبهوت شدند ) گفتند : ما هرگز به تو ايمان نميآوريم ، مگر اين كه از زمين ( خشك و سوزان مكّه ) چشمهاي براي ما بيرون جوشاني ( كه آب آن دائم و روان باشد ) .
أَوْ تَكُونَ لَكَ جَنَّةٌ مِّن نَّخِيلٍ وَعِنَبٍ فَتُفَجِّرَ الأَنْهَارَ خِلالَهَا تَفْجِيراً (۹۱)
يا اين كه باغي از درختان خرما و انگور ( در مكّه ) داشته باشي و رودبارها و جويبارهاي فراوان در آن روان گرداني .
أَوْ تُسْقِطَ السَّمَاء كَمَا زَعَمْتَ عَلَيْنَا كِسَفاً أَوْ تَأْتِيَ بِاللّهِ وَالْمَلآئِكَةِ قَبِيلاً (۹۲)
يا آسمان را تكّهتكّه بر سر ما فرود آري همان گونه كه ميپنداري ( و ميگوئي كه خدا ما را بيم داده است ) و يا اين كه خدا و فرشتگان را بياوري و با ما روياروي گرداني .
أَوْ يَكُونَ لَكَ بَيْتٌ مِّن زُخْرُفٍ أَوْ تَرْقَى فِي السَّمَاء وَلَن نُّؤْمِنَ لِرُقِيِّكَ حَتَّى تُنَزِّلَ عَلَيْنَا كِتَاباً نَّقْرَؤُهُ قُلْ سُبْحَانَ رَبِّي هَلْ كُنتُ إَلاَّ بَشَراً رَّسُولاً (۹۳)
يا اين كه سراي بزرگ زرنگاري داشته باشي ، و يا اين كه به سوي آسمان بالا روي ، و تنها به بالا رفتنت از آسمان هم ايمان نميآوريم مگر اين كه كتابي همراه خود برايمان بياوري كه آن را بخوانيم ( و ببينيم كه از جانب خدا در آن نوشته شده است كه تو فرستاده پروردگار ميباشي ) . بگو : پروردگار من منزّه است ( از آن كه كسي بدو فرمان دهد ، يا اين كه در قدرت او شريك گردد ) . مگر من جز انسان فرستادهاي ( از سوي يزدان براي رهنمود مردمان ) هستم ؟ ( معجزه در دست خدا است ؛ نه من ) .
وَمَا مَنَعَ النَّاسَ أَن يُؤْمِنُواْ إِذْ جَاءهُمُ الْهُدَى إِلاَّ أَن قَالُواْ أَبَعَثَ اللّهُ بَشَراً رَّسُولاً (۹۴)
تنها چيزي كه مانع ايمان آوردن مردمان بعد از نزول هدايت ( وحي آسماني ) براي ايشان شد ، اين است كه ميگويند : آيا خداوند انساني را به عنوان پيغمبر فرستاده است ؟ ! ( فرشتگان افلاكي سزاوار اين مقام بزرگ رسالتند ؛ نه انسانهاي خاكي ) .
قُل لَّوْ كَانَ فِي الأَرْضِ مَلآئِكَةٌ يَمْشُونَ مُطْمَئِنِّينَ لَنَزَّلْنَا عَلَيْهِم مِّنَ السَّمَاءِ مَلَكاً رَّسُولاً (۹۵)
بگو : اگر در زمين ( به جاي انسانها ) فرشتگاني مستقرّ و در آن راه ميرفتند ، ما از آسمان ( از جنس خودشان ) فرشتهاي را به عنوان پيغمبر به سويشان ميفرستاديم ( چرا كه رهبر بايد از جنس پيروان خود باشد ) .
قُلْ كَفَى بِاللّهِ شَهِيداً بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ إِنَّهُ كَانَ بِعِبَادِهِ خَبِيراً بَصِيراً (۹۶)
بگو : كافي است كه خدا ميان من و شما گواه باشد . بيگمان او از ( حال ) بندگانش بسيار آگاه ، ( و نسبت به كارشان ) بس بينا است ( و لذا ميداند كه من فرمان او را به شما رساندهام و اين شما هستيد كه از پذيرش حق لجوجانه سر باز ميزنيد ) .
وَمَن يَهْدِ اللّهُ فَهُوَ الْمُهْتَدِ وَمَن يُضْلِلْ فَلَن تَجِدَ لَهُمْ أَوْلِيَاء مِن دُونِهِ وَنَحْشُرُهُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ عَلَى وُجُوهِهِمْ عُمْياً وَبُكْماً وَصُمّاً مَّأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ كُلَّمَا خَبَتْ زِدْنَاهُمْ سَعِيراً (۹۷)
خدا هر كس را ( به سبب ايمان به پروردگار و پيغمبرش و كتاب آسماني قرآن ) رهنمود كند ، راهياب او است ، و هركس را ( به سبب سوء اختيار و فرو رفتن در گناهان و سركشي از قوانين آفريدگار ) گمراه سازد ، جز خدا دوستان و مددكاراني براي چنين كساني نخواهي يافت ( تا دست آنان را بگيرند و به سوي حق برگردانند و از كيفر و عذاب آخرت رستگارشان گردانند ) و ما در روز رستاخيز ايشان را بر روي رخساره ( كشانده و ) كور و لال و كر ( از گورها ) جمع ميگردانيم ( و به صحراي محشر گسيل ميداريم . به گونهاي كه بر اثر پريشاني حال چشمانشان نميبيند و گوشهايشان نميشنود و زبانهايشان قادر به تكلّم نميباشد ) . جايگاهشان دوزخ خواهد بود . هر زمان كه زبانه آتش ( به سبب سوختن گوشت و استخوان ايشان ) فروكش كند ، ( با تجديد گوشت و استخوانشان ) بر زبانه آتششان ميافزائيم .
ذَلِكَ جَزَآؤُهُم بِأَنَّهُمْ كَفَرُواْ بِآيَاتِنَا وَقَالُواْ أَئِذَا كُنَّا عِظَاماً وَرُفَاتاً أَإِنَّا لَمَبْعُوثُونَ خَلْقاً جَدِيداً (۹۸)
اين ( عذاب مضاعف و جاويدان ) كيفرشان بدان خاطر است كه آيههاي ( قرآني و ادلّه جهانيِ ) ما را انكار مينمايند و ميگويند : آيا زماني كه استخوانهائي شديم و فرسوديم ، مگر ميشود كه ( دوباره زنده گرديم و ) آفرينش تازهاي پيدا كنيم ؟ !
أَوَلَمْ يَرَوْاْ أَنَّ اللّهَ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ قَادِرٌ عَلَى أَن يَخْلُقَ مِثْلَهُمْ وَجَعَلَ لَهُمْ أَجَلاً لاَّ رَيْبَ فِيهِ فَأَبَى الظَّالِمُونَ إَلاَّ كُفُوراً (۹۹)
آيا نمينگرند كه خدائي كه ( بدون نمونه و مُدِل قبلي ) آسمانها و زمين را آفريده است ، توانا است بر اين كه پس از مردن ( بار ديگر ) همچون ايشان را بيافريند ( و به زندگي دوباره عودت دهد ؟ بلي كه ميتواند ) ولي براي آنان سرآمدي تعيين نموده است كه گماني در آن نيست و ( با فرارسيدن آن زمان كه قيامت نام دارد همگان را زنده ميگرداند و به صحراي محشر گسيل ميدارد . اين سرآمد قطعي است ) امّا ستمگران جز كفر و انكار را پذيرا نميباشند .
قُل لَّوْ أَنتُمْ تَمْلِكُونَ خَزَآئِنَ رَحْمَةِ رَبِّي إِذاً لَّأَمْسَكْتُمْ خَشْيَةَ الإِنفَاقِ وَكَانَ الإنسَانُ قَتُوراً (۱۰۰)
بگو : اگر شما مالك خزينههاي نعمت پروردگارم بوديد ( و صاحب همه جهان ميگشتيد ) باز هم از ترس فقر بخل ميورزيديد ، چرا كه انسان طبعاً موجود بخيلي است .
وَلَقَدْ آتَيْنَا مُوسَى تِسْعَ آيَاتٍ بَيِّنَاتٍ فَاسْأَلْ بَنِي إِسْرَائِيلَ إِذْ جَاءهُمْ فَقَالَ لَهُ فِرْعَونُ إِنِّي لَأَظُنُّكَ يَا مُوسَى مَسْحُوراً (۱۰۱)
( اگر بدين كافران معجزههاي پيشنهاديشان نموده شود ، به سبب ستيزه با حق باعث ايمان آنان نميگردد . چرا كه ) ما به موسي نُه تا معجزه روشن داديم ( و با وجود آن ايمان نياوردند ) . از بنياسرائيل ( همعصر خود كه اسلام را پذيرفتهاند ) بپرس ، بدان گاه كه موسي به سويشان آمد ( ميان او و فرعون چه گذشت ) . فرعون به موسي گفت : اي موسي ! من معتقدم كه تو ديوانهاي .
قَالَ لَقَدْ عَلِمْتَ مَا أَنزَلَ هَـؤُلاء إِلاَّ رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ بَصَآئِرَ وَإِنِّي لَأَظُنُّكَ يَا فِرْعَونُ مَثْبُوراً (۱۰۲)
( موسي به فرعون ) گفت : تو كه ( خوب ) ميداني كه اين معجزههاي روشنيبخش ( و دلائل واضح ) را جز صاحب آسمانها و زمين نفرستاده است ( و تو كاملاً آگاهانه حقائق را انكار ميكني ) و من معتقدم كه تو اي فرعون ! ( از حق روگرداني و سرانجام اگر از سركشي خود برنگردي ) هلاك ميگردي .
فَأَرَادَ أَن يَسْتَفِزَّهُم مِّنَ الأَرْضِ فَأَغْرَقْنَاهُ وَمَن مَّعَهُ جَمِيعاً (۱۰۳)
( فرعون بر سركشي خود افزود و ) خواست كه ( موسي و پيروانش ) جملگي را از سرزمين ( مصر ) بردارد ( و ايشان را ريشهكن سازد ) . پس ما فرعون و همه فرعونيان را غرق كرديم ( و تير نيرنگشان را به سوي خودشان برگردانديم و زمين را از لوث وجودشان پاك كرديم ) .
وَقُلْنَا مِن بَعْدِهِ لِبَنِي إِسْرَائِيلَ اسْكُنُواْ الأَرْضَ فَإِذَا جَاء وَعْدُ الآخِرَةِ جِئْنَا بِكُمْ لَفِيفاً (۱۰۴)
پس از آن ( كه فرعون و فرعونيان را غرق كرديم ) به بنياسرائيل گفتيم : در زمين ( شام ، در ارض مقدّسي كه به شما وعده داده شده است ) سكونت جوئيد . هنگامي كه زمان زندگي اخروي فرا رسيد ، همه شما را با همديگر ( اعم از بزرگ و كوچك ، فرمانبردار و سركش ، نيرومند و ناتوان ، مؤمن و كافر ، و پرهيزگار و ناپرهيزگار ، در پاي حساب و كتاب ) حاضر ميگردانيم .
وَبِالْحَقِّ أَنزَلْنَاهُ وَبِالْحَقِّ نَزَلَ وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلاَّ مُبَشِّراً وَنَذِيراً (۱۰۵)
ما قرآن را با ( ماده و محتواي ) حق نازل كردهايم ، و نازل شده است تا حق را ( در زمين ) پابرجا كند ، و تو را جز به عنوان نويدرسان و بيمدهنده نفرستادهايم .
وَقُرْآناً فَرَقْنَاهُ لِتَقْرَأَهُ عَلَى النَّاسِ عَلَى مُكْثٍ وَنَزَّلْنَاهُ تَنزِيلاً (۱۰۶)
قرآني است كه آن را ( در مدّت بيست و سه سال به گونه آيهها و بخشهاي ) جداگانه فرستادهايم تا آن را آرام بر مردم بخواني ( و بدين وسيله جذب دلها و انديشهها شود و در عمل پياده گردد ) و قطعاً ما آن را كم كم و بهره بهره فرستادهايم ( نه يكجا و سرِهم ) .
قُلْ آمِنُواْ بِهِ أَوْ لاَ تُؤْمِنُواْ إِنَّ الَّذِينَ أُوتُواْ الْعِلْمَ مِن قَبْلِهِ إِذَا يُتْلَى عَلَيْهِمْ يَخِرُّونَ لِلأَذْقَانِ سُجَّداً (۱۰۷)
بگو : ( اي كافران ! ميخواهيد ) به قرآن ايمان بياوريد يا ايمان نياوريد ، ( اختيار خوشبختي و بدبختي خودتان را داريد ، ولي بدانيد كه اعجاز و حقيقت قرآن روشن است ) و كساني كه قبل از نزول قرآن ، دانش و آگهي بديشان داده شده است ( و با تورات و انجيل راستين سروكار داشتهاند ) ، هنگامي كه قرآن بر آنان خوانده ميشود ، سجدهكنان بر رو ميافتند ( و سر تسليم در برابر خدا فرود ميآورند و او را سپاس ميگويند كه ايشان را با نعمت ايمان نواخته است ) .
وَيَقُولُونَ سُبْحَانَ رَبِّنَا إِن كَانَ وَعْدُ رَبِّنَا لَمَفْعُولاً (۱۰۸)
و ( در حال اين سجده عاشقانه ) ميگويند : پروردگارمان پاك و منزّه است ( از اين كه در وعده نعمت بهشت و وعيد عذاب دوزخ خلاف كند ) مسلّماً وعده پروردگارمان انجامشدني است .
وَيَخِرُّونَ لِلأَذْقَانِ يَبْكُونَ وَيَزِيدُهُمْ خُشُوعاً (۱۰۹)
و ( بار ديگر ) بر چهرهها فرو ميافتند و ميگريند و ( اشك شادي ميريزند ، و مواعظ قرآن ) بر تواضع آنان ( در برابر خدا ) ميافزايد .
قُلِ ادْعُواْ اللّهَ أَوِ ادْعُواْ الرَّحْمَـنَ أَيّاً مَّا تَدْعُواْ فَلَهُ الأَسْمَاء الْحُسْنَى وَلاَ تَجْهَرْ بِصَلاَتِكَ وَلاَ تُخَافِتْ بِهَا وَابْتَغِ بَيْنَ ذَلِكَ سَبِيلاً (۱۱۰)
بگو : ( خدا را ) با « الله » يا « رحمن » به كمك طلبيد ( فرقي نميكند ، و خدا را به نامها و صفات متعدّد به فرياد خواندن ، مخالف توحيد نيست ) خدا را به هر كدام ( از اسماء حُسني ) بخوانيد ( مانعي ندارد و تعداد اسماء نشانه تعدّد مُسمّي نيست و ) او داراي نامهاي زيبا است ( كه هر يك مُعرِّف كاري از كارها و بيانگر زاويهاي از كمالات يزدان جهان است . اي پيغمبر هنگامي كه به نماز ايستادي ) نمازت را بلند يا آهسته مخوان ، و بلكه ميان آن دو راهي پيش گير ( كه ميانهروي و اعتدال است ) .
وَقُلِ الْحَمْدُ لِلّهِ الَّذِي لَمْ يَتَّخِذْ وَلَداً وَلَم يَكُن لَّهُ شَرِيكٌ فِي الْمُلْكِ وَلَمْ يَكُن لَّهُ وَلِيٌّ مِّنَ الذُّلَّ وَكَبِّرْهُ تَكْبِيراً (۱۱۱)
بگو : حمد و سپاس خداوندي را سزا است كه براي خود فرزندي برنگزيده است و در فرمانروائي و مالكيّت ( جهان ) انبازي انتخاب ننموده است و ياوري به خاطر ناتواني نداشته است . بنابراين او را چنان كه بايد به عظمت بستا ( و زبان به بزرگواريش بگشا ) .